لطفا منتظر بمانید ...

سود بانکها چگونه محاسبه میشود ؟ (سود وامها)

نقش ادارات دولتی در حقوق دولتی و مقایسه حقوق دولتی در کشورهای منتخب
1393/02/11 

نقش ادارات دولتی در اتباط با اجرا، جمع آوری و تسهیم حقوق دولتی بین گروه های ذی نفع

خواه سیستم اداره کشور به صورت فدراسیون باشد (مانند استرالیا، کانادا، مالزی و ایالات متحده) یا خیر، کشورها عموماً در سه سطح مرکزی یا فدرال؛ ایالتی، استانی یا منطقه خودمختار؛ و منطقه ای، بخشی، محلی یا انجمنی اداره می شوند. با این وجود، در زمینه مدیریت منابع معدنی و وضع قانون و اداره حقوق دولتی در بین کشورهای مختلف، اتفاق نظر وجود ندارد.

ساده ترین سیستم های اجرایی در کشورهایی دیده می شوند که قوای مقننه و مجریه متمرکز هستند. این برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه مانند بیشتر کشورهای آفریقایی، پاپوا گینه نو و مغولستان یک حقیقت است. در سایر موارد، تدوین سیاست و قدرت قوای مقننه ممکن است در مقایسه با نهاد مجری و جمع آوری کننده حقوق دولتی در سطح بالاتر دولت (مرکزی) قرار داشته باشد. برای مثال، در چین و هند، خط مشی و وضع قانون برای حقوق دولتی در حیطه اختیارات دولت مرکزی است، در حالیکه اجرای قوانین مربوطه و جمع آوری حقوق دولتی بیشتر به صورت غیرمتمرکز در سطوح ایالتی و استانی انجام می شود. حداکثر تمرکز زدایی در اندونزی انجام شده؛ در این کشور با معرفی قانون مدیریت منطقه ای، شرکت ها بیش از این برای موارد مرتبط با اجرای حقوق دولتی با دولت مرکزی سر و کار ندارند. در عوض، انجام این امور بر عهده دولت های استانی و چندین (در حدود 330) حاکم نیابتی و شهرداری یا مقامات شهری در محل پروژه می باشد. مدارک و شواهد از یک نیاز واضح و فوری برای تقویت سازمانی این ساختارهای اداری حکایت می کند.

در بعضی از فدراسیون ها، مانند تمام ایالت های استرالیا، کانادا و مالزی، دولت مرکزی یا فدرال نقش قانونی اندکی در اداره زمین و منابع دارد؛ یا اصولاً فاقد چنین نقشی است. در نتیجه، مقررات حقوق دولتی در برخی از قوانین ایالتی و آیین نامه های تهیه شده توسط قانونگذاران ایالتی که به تصویب پارلمان های ایالتی رسیده، گنجانده شده است. با این وجود، در بیشتر موارد، دولت های مرکزی یا فدرال دارای قدرت بلامنازع بر منابع معدنی دریایی و سرزمین های تحت قلمرو قدرت فدرال هستند (مانند سرزمین های شمال غربی کانادا) و در برخی موارد بر مواد معدنی استراتژیک مانند اورانیوم تسلط دارند. این بدان معنا نیست که دولت های مرکزی یا فدرال نمی توانند هیچ قدرتی بر مساله مدیریت منابع اعمال کنند، بلکه این قدرت عموماً به صورت غیر مستقیم و اغلب از طریق قدرت قانونی آنها بر کنترل واردات و صادرات، حقوق گمرکی و مالیات ها، سرمایه گذاری خارجی، نرخ ارز و به طور فزآینده ای، مسایل زیست محیطی و بومی اعمال می شود.

در آرژانتین، با وجود اینکه مدیریت منابع معدنی به استان ها محول شده است، دولت مرکزی قدرت تعیین سقف حداکثر نرخ حقوق دولتی قابل اعمال را دارد (در حال حاضر 3 درصد).

با توجه به این حقیقت که قانون حقوق دولتی در ایالت ها یا استان های مختلف متفاوت است (شامل نرخ های مختلف حقوق دولتی و روش های محاسباتی برای مواد معدنی مختلف)، سیستم های فدرال دولت عموماً منجر به یک اختلاط بسیار پیچیده و متناقض از رژیم ها در سطح ملی می شود. 

مثال هایی از ساختارهای اداری در کشورها

این مساله که حقوق دولتی باید به عنوان مالیات تلقی شود یا به صورت جایگزین، به عنوان جبران خسارت در قبال استخراج منابع متعلق به جامعه در نظر گرفته شود، در بسیاری از جهات با نوع موسسه صاحب اختیار در زمینه اجرا و جمع آوری حقوق دولتی ارتباط تنگاتنگی دارد. در بیشتر کشورها، تدوین خط مشی و اجرای حقوق دولتی از وظایف اولیه نهادهای زیر است:

  • وزارت دارایی، خزانه داری و مقامات مالیاتی مربوطه، یا
  • وزارت معادن، با رایزنی با نهادهای فوق و یا
  • ادارات یکپارچه مدیریت و برنامه ریزی اقتصادی و توسعه ذخایر طبیعی

در مورد بولیوی، چین، کوبا، نوادا (ایالات متحده)، پرو، فیلیپین و آفریقای جنوبی، حقوق دولتی به صورت مالیات غیرمستقیم یا مالیات مکمل در نظر گرفته می شود و مقررات مربوطه درون قوانین مالی آنها قرار گرفته است. با این وجود، تدوین خط مشی حقوق دولتی، تحت سلطه وزارت دارایی، و اجرا و جمع آوری حقوق دولتی توسط مقامات مالیات یا درآمد داخلی صورت می گیرد.

بر خلاف آن، در کشورهایی که حقوق دولتی به عنوان غرامت استخراج ذخایر یک کشور در نظر گرفته می شود، رژیم حقوق دولتی عموماً بر اساس قوانین معدنی و مقررات مربوطه است و اداره مربوط به معادن یا معادل آن، صاحب اختیار اجرای آن است. در بیشتر موارد، اجرای حقوق دولتی با مشاوره نزدیک با وزارت مربوط به امور مالی و خزانه داری و سایر بخش های مرتبط با برنامه ریزی، تجارت و توسعه اقتصادی، صورت می پذیرد.

در برخی موارد، مانند آرژانتین، میشیگان (ایالات متحده)، پرو، ساسکاچوان و بعضی ایالت های استرالیا، برنامه ریزی و توسعه اقتصادی، تجارت و مدیریت منابع به منظور ایجاد هماهنگی بیشتر و کاهش زمان مورد نیاز برای تصویب و اجرای توسعه توسط یک ابرسازمان واحد انجام می شود. تحت چنین رژیم هایی و به خصوص در اقتصادهای مبتنی بر مواد معدنی، وزارت مربوط به معادن تمایل دارد نفوذ قابل توجهی در کابینه و حمایت سیاسی قدرتمندی از جانب صنعت داشته باشد. جای تعجب نیست که صنعت، اداره معادن را به عنوان یک مطلّع خوب در زمینه ویژگی ها و نیازهای خاص صنعت معدنکاری می شناسد و در نتیجه، در مقایسه با ادارات رسیدگی کننده به مسایل مالی برای این کار تناسب بهتری دارد.

از نقطه نظر اجرایی، شایسته است در نظر گرفته شود که آیا حقوق دولتی به طور کامل به سطحی از دولت که صاحب اختیار جمع آوری آن است اختصاص می یابد یا به طور کامل یا بخشی از آن به سطح بالاتر یا پایین تر دولت ارسال می شود.

نحوه تخصیص نیز اهمیت دارد؛ به این صورت که حقوق دولتی ممکن است برای تامین بودجه عادی فرآیندهای بودجه ای دولت به صندوق عمومی وزارت خزانه داری تخصیص یابد؛ یا ممکن است برای برنامه های کاربردی خاص اختصاص داده شود. تحت چنین سیستمی، مناطق و جوامعی که معدن در آنها قرار گرفته و حقوق دولتی از آنها جمع آوری شده است، باید برای تخصیص بودجه از طریق فرآیندهای معمول سیاسی به رقابت بپردازند. این ممکن است باعث رنجش و فشار سیاسی در مناطق میزبان معدنکاری شود که هیچ سود خاصی برای آنها ندارد و در برخی موارد حتی ممکن است مضراتی نیز متوجه آنها سازد. در سیستم دوم، وجوه حقوق دولتی برای استفاده انحصاری یک منطقه یا جامعه خاص یا حتی برای تامین مالی طرح های خاص در سطح دولت، منطقه یا جامعه اختصاص می یابد. در غیاب سایر مکانیزم های توزیع مجدد ثروت، این رویکرد ممکن است منجر به اختلاف قابل توجه و گاهی اوقات ناخواسته (از نظر سیاسی) در ثروت و استاندارهای زندگی در مناطق مختلف یک کشور شود.

مقایسه حقوق دولتی در کشورهای منتخب

در این بخش خلاصه ای از رویکردهای حقوق دولتی در کشورهای منتخب در آفریقا، آسیا و اقیانوسیه، استرالیا، آمریکای لاتین و آمریکای شمالی گردآوری شده است.

آفریقا

مشاهدات زیر از سیستم های حقوق دولتی در کشورهای آفریقایی به دست آمده است:

  1. در بیشتر کشورهای آفریقایی، شیوه استاندارد این است که حقوق دولتی در چارچوب قانونی آورده شود. بیشتر کشورهای آفریقایی نوعی حقوق دولتی را اعمال می کنند. دو استثنای قابل توجه، آفریقای جنوبی و زیمباوه هستند. آفریقای جنوبی در حال تصویب لایحه حقوق دولتی است؛ یک پیش نویس در سال 2003 منتشر شد و پیش نویس دوم آماده انتشار است. با توجه به گزارشات، زیمباوه نیز در حال بررسی اعمال حقوق دولتی است.
  2. بیشتر کشورهای آفریقایی که حقوق دولتی از نوع مبتنی بر ارزش اعمال می کنند، در زمان تعیین مبنای حقوق دولتی، اجازه می دهند برخی از هزینه ها از درآمد حاصل از فروش کسر شود. ضروری است در تعیین هزینه های کسر پذیر احتیاط شود. این کسورات تحت تاثیر اهداف سیاستی هستند. برای مثال، کشورهایی که قصد افزایش ارزش افزوده مواد معدنی داخلی را دارند، از حقوق دولتی NSR (بر اساس درآمد ناخالص منهای هزینه ذوب و حمل) استفاده می کنند که اجازه می دهد علاوه بر هزینه های حمل خارج از معدن و سایر هزینه ها، هزینه های ذوب، فرآوری و تصفیه نیز کسر شوند. مهم است در ابتدا اطمینان حاصل شود که ارزش فروش، بر اصول معاملات آزاد منطبق است.
  3. نرخ حقوق دولتی مبتنی بر ارزش، از 0 تا 12 درصد برای کشورهای منتخب متفاوت است. نرخ های پایین یا صفر، لزوماً مشوق سرمایه گذاری در آفریقا نیست. زیمباوه یک مثال مناسب است. علی رغم نرخ حقوق دولتی صفر، سایر فاکتورها از قبیل کاهش تولید ناخالص داخلی (GDP)، تورم غیر قابل کنترل، وضعیت ناپایدار سیاسی، رفتار خصومت آمیز رییس جمهور با خارجیان و صرف نظر کردن قابل توجه از سرمایه گذاری در سایر بخش ها، سرمایه گذاری را غیر جذاب کرده است.
  4. بیشتر کشورها با قوانین معدنی قدیمی تر، نرخ های متفاوتی برای مواد معدنی مختلف دارند. این تفاوت ناشی از مسائل حق حاکمیت ملی می شود که در آن برخی مواد معدنی برای کشور میزبان از اهمیت بیشتری برخوردار است. زامبیا و غنا با استانداردسازی رژیم های خود برای تمام انواع مواد معدنی، از این رویکرد دور شده اند. با وجود مطلوب بودن استانداردسازی، ایجاد تغییرات مکرر در نرخ حقوق دولتی در زمان تغییر شرایط بازار، می تواند باعث دلسرد کرد سرمایه گذاران بالقوه آینده که نگران چنین بی ثباتی هستند شود. غنا از طریق یک مکانیزم پلکانی بر این مشکل غلبه کرده است که به موجب آن کسب و کارهای با سودآوری بالا، در مقایسه با سایرین، نرخ بالاتری برای حقوق دولتی مبتنی بر ارزش پرداخت می کنند که این امر باعث انعطاف پذیری و پیش بینی پذیری می شود.
  5. با وجود اینکه طراحی رژیم های مختلف حقوق دولتی برای سرمایه گذاری در مقیاس های گوناگون شیوه استانداردی نیست، به نظر می رسد که با مالکان حق معدنکاری در معادن دستی و کوچک مقیاس به طور متفاوتی رفتار می شود. این مساله بیشتر به دلیل دشواری های رسمی سازی در این بخش است. رویکرد زامبیا، در گنجاندن حقوق دولتی در اجاره سالیانه تولیدکنندگان معادن کوچک مقیاس، یک مثال مستدل از اعمال مناسب مالیات در این بخش است.
  6. رویکرد استاندارد در کشورهای منتخب، امکان تعویق یا کاهش حقوق دولتی در زمان سختی را فراهم می کند. چنین تصمیمی در تانزانیا و زامبیا مربوط به حاشیه عملیاتی است و اصل حقوق دولتی پلکانی در غنا به صورت خودکار، کاهش حقوق دولتی را امکان­پذیر می کند (تنها نکته قابل تأمل این است که آیا طیف 3 تا 12 درصد برای عملیات های حاشیه ای و زیان ده منصفانه است یا خیر).

آسیا و اقیانوسیه

مشاهدات زیر در سیستم های حقوق دولتی در کشورهای آسیا و اقیانوسیه انجام شده است:

  1. منطقه آسیا- اقیانوسیه دارای یک تنوع غنی از کشورها با فرهنگ های به شدت متفاوت و سیستم های حکومتی مختلف است. در برخی کشورها (برای مثال، چین، مالزی و پاکستان)، دولت های ایالتی نقش مهمی در اداره بخش معدن ایفا می کنند، در حالیکه در سایر کشورها، دولت مرکزی سردرمدار است.
  2. تمام کشورهای آسیا- اقیانوسیه مورد مطالعه، نوعی حقوق دولتی اعمال می کنند، که انواع رایج آن شامل حقوق دولتی برمبنای واحد تولید یا فروش (اغلب برای کانی های صنعتی) و حقوق دولتی برمبنای ارزش است. نرخ حقوق دولتی بر مبنای ارزش نسبتاً کم است (نوعاً 3-2 درصد برای فلزات پایه). مبنای ارزش از یک کشور به کشور دیگر متغیر است اما بیشتر به قیمت بازار نظر دارد تا ارزش درج شده در صورت حساب.
  3. برخی از کشورها در منطقه که دارای صنایع معدنکاری کوچک مقیاس قابل توجهی هستند، مالیات اختصاصی برای این معدنکاران پیش بینی کرده اند.
  4. با وجود اینکه برخی از کشورها امکان تعویق یا کاهش حقوق دولتی یا هر دو را فراهم کرده اند، در شرایط دشوار بسیاری از آنها این کار را نمی کنند.

استرالیا

نکات زیر در سیستم های حقوق دولتی استرالیا و ایالت های آن مشاهده شده است:

  1. بیشتر انواع حقوق دولتی در سطح ایالتی اعمال می شود.
  2. سیستم حقوق دولتی به شدت تفصیلی است، به طوری­که مواد معدنی گوناگون دارای روش های ارزش گذاری یا نرخ های متفاوتی برای محاسبه حقوق دولتی هستند. بیشتر حقوق دولتی وضع شده ایالتی بر مبنای واحد یا ارزش هستند؛ با این وجود، یک ایالت (سرزمین شمالی) رویکرد خود را به حقوق دولتی بر مبنای سود تغییر داده است.
  3. استرالیای غربی در تلاش برای برانگیختن فرآوری محلی، نرخ های بالاتری بر مواد معدنی خام (کانسنگ) در مقایسه با محصولات دارای ارزش افزوده (فلزات) اعمال می کند.
  4. برخی از ایالت ها امکان تعویق یا کاهش حقوق دولتی را فراهم کرده اند؛ اما ایالت هایی هستند که چنین تسهیلاتی ندارند.

آمریکای لاتین

  1. دو کشور بسیار مهم تولیدکننده مواد معدنی در منطقه، یعنی شیلی و مکزیک، حقوق دولتی اعمال نمی کنند و در آرژانتین نیز در برخی ایالت ها، حقوق دولتی اخذ نمی شود.
  2. کشورهای وضع کننده حقوق دولتی، بیشتر بر سیستم های مبتنی بر ارزش تکیه دارند و نرخ ها “عادلانه” است و به جای واریز به خزانه مرکزی، تمایل دارد آن را به گروه های ذینفع توزیع کند.

آمریکای شمالی

  1. در بیشتر حوزه های قضایی کانادا، بر اساس سود یا درآمد خالص بر معادن مالیات وضع می کنند. شیوه های محاسباتی در مقایسه با سایر سیستم های مبتنی بر ارزش یا واحد، پیچیده هستند و به منظور تشویق انجام فرآوری بیشتر در ایالت یا کشور، عموماً تخفیف های ویژه برای فرآوری قائل می شوند. بر بیشتر مواد معدنی، مالیات با نرخ یکسان وضع می شود و مبنای مالیاتی در حوزه های قضایی یکسان است. نرخ های پلکانی در برخی در حوزه های قضایی اعمال می شود؛ سایرین دارای آستانه حداقل سود هستند که به بالاتر از آن، یک نرخ مالیات یکسان تعلق می گیرد. در انتاریو، به معادن جدید یک دوره سه ساله معافیت مالیاتی پیشنهاد می شود که در ارتباط با محدودیت 10 میلیون دلاری در سود مشمول مالیات است.­ مالیات معادن دور افتاده در انتاریو، با یک دوم نرخ معمول برای سایر معادن اعمال می شود و برای آنها یک معافیت مالیاتی 10 ساله در نظر می گیرند که در ارتباط با همان محدودیت 10 میلیون دلاری در سود مشمول مالیات است. ساسکاچوان، دارای بیشترین تنوع در ارزیابی حقوق دولتی است؛ به طوری که یک سیستم عمومی بر مبنای سود برای بیشتر مواد معدنی فلزی و غیرفلزی و یک سیستم حقوق دولتی بر مبنای فروش برای اورانیوم، پتاس و زغالسنگ اعمال می شود.
  2. وضع مالیات در ایالات متحده بسیار پیچیده است و اغلب به نوع زمینی که مواد معدنی در آن قرار دارد (فدرال، ایالتی، بومی آمریکا یا خصوصی) و نوع مواد معدنی وابسته است. از آنجایی­که املاک مواد معدنی در برخی موارد می تواند از املاک سطحی منفک شود، تعیین دسته مناسب همیشه سرراست نیست. دولت فدرال برای بیشتر مواد معدنی واقع شده در زمین های فدرال مالیات وضع نمی کند. ایالت ها اغلب بر مواد معدنی قرار گرفته در زمین های تحت مالکیت ایالت، حقوق دولتی اعمال می کنند. معمولاً رویکردهای برمبنای ارزش یا واحد وجود دارند؛ با این وجود، سیستم های مبتنی بر سود نیز مورد استفاده قرار می گیرد. نوادا یک نرخ پلکانی را بر اساس درآمد خالص اعمال می کند. میشیگان یک نرخ یکسان برای زغالسنگ و سنگ آهک دارد اما نرخ پلکانی برای مواد معدنی فلزی اعمال می کند.

   

 


جدول 1- خلاصه شیوه های حقوق دولتی در کشورهای منتخب آفریقا

 

بوتسوانا

غنا

موزامبیک

نامیبیا

آفریقای جنوبی

تانزانیا

زامبیا

زیمباوه

قالب

قانون ملی

قانون ملی و مذاکره توافقی

قانون ملی

قانون ملی

دستورالعمل­ها

قانون ملی

قانون ملی

هیچ

نوع حقوق دولتی (کانی­های غیر صنعتی)

بر اساس ارزش

NSR (درآمد ناخالص منهای حمل و ذوب)

بر اساس ارزش

(عواید فروش)

بر اساس ارزش

(عواید فروش)

بر اساس ارزش

(عواید فروش)

متغیر

بر اساس ارزش NSR (درآمد ناخالص منهای حمل و ذوب)

بر اساس ارزش

NSR (درآمد ناخالص منهای حمل و ذوب)

در دست نیست

نرخ حقوق دولتی

10-3%

12-3%

12-3%

10-5%

متغیر

5-0%

2%

0%

تغییرات بر حسب ماده معدنی

بله

سنگ­های قیمتی: 10%؛

فلزات قیمتی: 5%؛

سایر مواد معدنی یا محصولات معدنی: 3%

خیر

نوعی سیستم حقوق دولتی برای تمام مواد معدنی

بله

12-10% برای الماس؛

8-3% برای سایر مواد معدنی؛ نرخ از طریق مذاکره تعیین می­­شود

بله

سنگ­های قیمتی برش نخورده: 10% ارزش بازاری؛ سنگ ساختمانی: 5% ارزش بازاری؛ سایر مواد معدنی: حداکثر 5% ارزش بازاری

بله

فرمول پلکانی برای طلا؛ سایر مواد معدنی: درصد متغیری از ارزش بازاری یا سود خالص

بله

الماس: 5%؛

جواهرات برش و صیقل خورده: 0%؛

مصالح ساختمانی: 0%؛

سایر مواد معدنی: 3%

خیر

نوعی سیستم حقوق دولتی برای تمام مواد معدنی

در دست نیست

مس

3% بر مبنای ارزش ناخالص بازاری تعدیل شده

12-3% بر مبنای ارزش، پلکانی بر اساس نرخ عملیاتی

8-3% بر اساس ارزش بازاری و به صورت مذاکره­ای

5% بر مبنای ارزش بازاری

مذاکره­ای با توجه به دستورالعمل­ها

3% بر مبنای ارزش تحویل در کشتی  FOB یا خرج در رفته NSR

2% بر مبنای ارزش خرج در رفته (net back value)

بدون حقوق دولتی، تنها گاهی اوقات در موارد خاص

طلا

5% بر مبنای ارزش ناخالص بازاری تعدیل شده

12-3% بر مبنای ارزش، پلکانی بر اساس نرخ عملیاتی (4-3% تعیین شده در توافقات اخیر)

8-3% بر اساس ارزش بازاری و به صورت مذاکره­ای

5% بر مبنای ارزش بازاری

مذاکره­ای با توجه به دستورالعمل­ها

3% بر مبنای ارزش تحویل در کشتی FOB یا خرج در رفته NSR

2% بر مبنای ارزش خرج در رفته (net back value)

بدون حقوق دولتی، تنها گاهی اوقات در موارد خاص

سنگ آهک

3% بر مبنای ارزش ناخالص بازاری تعدیل شده

12-3% بر مبنای ارزش، پلکانی بر اساس نرخ عملیاتی

8-3% بر اساس ارزش بازاری و به صورت مذاکره­ای

5% بر مبنای ارزش بازاری

مذاکره­ای با توجه به دستورالعمل­ها

0%

2% بر مبنای ارزش خرج در رفته (net back value)

هیچ

زغالسنگ

5% بر مبنای ارزش ناخالص بازاری تعدیل شده

12-3% بر مبنای ارزش، پلکانی بر اساس نرخ عملیاتی

8-3% بر اساس ارزش بازاری و به صورت مذاکره­ای

تا 5% بر مبنای ارزش بازاری

مذاکره­ای با توجه به دستورالعمل­ها

3% بر مبنای ارزش خرج در رفته (net back value)

2% بر مبنای ارزش خرج در رفته (net back value)

هیچ

تغییرات بر حسب ابعاد معدن

خیر

خیر

بله

معادن کوچک مقیاس و دستی

خیر

بله

خیر

بله

در دست نیست

تعویق/تخفیف

بله

بله

خیر

بله

خیر

بله

بله

در دست نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 2- خلاصه شیوه های حقوق دولتی در کشورهای منتخب آسیا و اقیانوسیه

 

چین

هند

اندونزی

مغولستان

میانمار

پاپوا گینه نو

فیلیپین

قالب

قانون ملی

قانون ملی

توافق مدل

قانون ملی

قانون ملی

قانون ملی

قانون ملی

نوع حقوق دولتی (بیشتر مواد معدنی غیر ساختمانی)

1- بر مبنای واحد

2- بر مبنای ارزش

بر مبنای ارزش یا واحد

بر مبنای واحد

بر مبنای ارزش

بر مبنای ارزش

بر مبنای ارزش

بر مبنای ارزش

دامنه نرخ حقوق دولتی بر مبنای ارزش

1- دامنه های گوناگون برای هر ماده معدنی یوان/تن کانسنگ، به علاوه 4-1% بسته به ماده معدنی

20-4%

غیر عملی

5/2% به جز طلای پلاسری با 5/7%

5/7-1%

2%

2%

تغییرات بر حسب ماده معدنی

بله، 1: طیفی از  عوارض واحد برای هر ماده معدنی، به علاوه 2: نرخ مبتنی بر ارزش برای هر ماده معدنی

بله، نرخ مبتنی بر ارزش یا عوارض بر مبنای واحد برای هر ماده معدنی

بله، نرخ بر اساس واحد برای هر ماده معدنی

خیر، به جز طلا

بله، سنگ های قیمتی: 5/7-5% ؛ فلزات گرانبها: 5-4%؛ کانی­های صنعتی: 3-1%؛ سایر مواد معدنی: 4-3%.

خیر

خیر، به جز طلا

مس

2% بر مبنای ارزش به علاوه 30-4/0 یوان/ تن کانسنگ

2/3% مبتنی بر ارزش بر اساس ارزش مس (موجود در کانسنگ) در بورس فلزات لندن

کوچکتر از 80000 تن، 45 دلار بر تن (80000 تن، 55 دلار بر تن)

5/2% بر مبنای ارزش فروش

4-3% ارزش بازاری، قیمت مرجع بین‌المللی

2% NSR (درآمد ناخالص منهای هزینه ذوب و حمل)

2% بر مبنای ارزش بازاری

طلا

4% بر مبنای ارزش به علاوه 30-4/0% یوان/ تن کانسنگ

 

 

 

 

 

 

 

5/1% بر مبنای ارزش؛ قیمت طلای موجود در کانسنگ بر اساس بازار شمش لندن

کمتر از 2000 کیلوگرم، 225 دلار بر کیلوگرم؛ بزرگتر از 20000 کیلوگرم، 235 دلار بر کیلوگرم

طلای پلاسری، 5/7% بر مبنای ارزش؛ در غیر اینصورت 5/2% بر مبنای ارزش فروش

5-4% بر مبنای ارزش، قیمت مرجع بین المللی

2% FOB

2% بر مبنای ارزش بازاری

 

سنگ آهک

2% بر مبنای ارزش به علاوه 20-5/0 یوان بر تن یا یوان بر متر مکعب

55 روپیه بر تن

کمتر از 500000 تن: 14/0 دلار بر تن؛ (500000 تن: 16/0 دلار بر تن)

5/2% بر مبنای ارزش فروش

3-1% بر مبنای ارزش فروش، قیمت مرجع بین­المللی

21%

2% بر مبنای ارزش بازاری

زغالسنگ

1% بر مبنای ارزش فروش به علاوه 5-3/0 یوان بر تن

65 تا 250 روپیه بر تن

5/13% FOB یا عواید فروش

5/2% بر مبنای ارزش فروش

-

2%

10 پزو بر تن

تغییرات بر حسب ابعاد معدن

بله، حقوق دولتی بر مبنای واحد که برای هر معدن تعیین می شود

خیر

بله

خیر

خیر

خیر

بله، رفتار ویژه در برابر عملیات­های کوچک مقیاس

تعویق/تخفیف

بله

خیر

خیر

خیر

بله

خیر

خیر

 

 

 

 

 

جدول 3- خلاصه شیوه های حقوق دولتی در حوزه های قضایی منتخب استرالیا

 

نیوساوث ولز

سرزمین شمالی

کویینزلند

استرالیای غربی

قالب

قانون ایالتی

قانون ایالتی

قانون ایالتی

قانون ایالتی یا توافق مذاکره ای

نوع حقوق دولتی (مواد معدنی غیر صنعتی)

بر اساس ارزش؛ اما در منطقه بروکن هیل بر اساس سود

بر اساس سود (0% ارزش خرج در رفته)

بر اساس ارزش یا واحد

بیش از همه بر اساس ارزش یا واحد؛ بر اساس سود یا ترکیبی برای الماس و وانادیوم

نرخ حقوق دولتی

7-4% ارزش

18%

2/7% ارزش یا یک نرخ متغیر در صورت تجاوز از قیمت مرجع

5/7-5/2% ارزش

تغییرات بر حسب ماده معدنی

بله، زغالسنگ: 7-5%؛ کانی های صنعتی: 7/0-35/0 دلار بر تن؛ سایر مواد معدنی: 4%

خیر

بله، بیشتر کانی­های فلزی: 7/2% ارزش یا نرخ متغیر؛ کانی­های صنعتی: 00/1-25/0 دلار بر تن؛ زغالسنگ: 7%

بله، کانی­های فلزی: 2%؛ کنسانتره 5%؛ کانسنگ 7%، بر اساس درجه فرآوری؛ کانی­های صنعتی: 50/0-30/0 دلار بر تن

مس

4% ارزش منهای کسورات مجاز

18% عواید خرج دررفته منهای هزینه های تولید و سایر هزینه ها

7/2% ارزش یا یک نرخ متغیر، در صورت فراتر رفتن از قیمت مرجع

کنسانتره: 5% ارزش، فلز: 5/2% ارزش

طلا

4% ارزش منهای کسورات مجاز

18% خرج دررفته منهای هزینه های تولید و سایر هزینه ها

7/2% ارزش یا یک نرخ متغیر، در صورت فراتر رفتن از قیمت مرجع

5/2% ارزش صورت­حساب منهای کسوراتی مانند هزینه حمل

سنگ آهک

40/0 دلار بر تن

18% خرج دررفته منهای هزینه های تولید و سایر هزینه ها

30/0 دلار بر تن

30/0 دلار بر تن

زغالسنگ

7-5% ارزش

18% خرج دررفته منهای هزینه های تولید و سایر هزینه ها

7% ارزش

5/7% ارزش در صورت صادرات

تغییرات بر حسب ابعاد معدن

خیر

بله، معادن دارای ارزش خرج دررفته کمتر از 50000 دلار معاف هستند

بله، به طور کلی اگر فروش کمتر از 30000 دلار باشد، تولید کننده معاف می­شود

بله

تعویق/تخفیف

بله، تشخیص بسیار محدود است

خیر

تخفیف اساسی در صورت فرآوری فلزات پایه در کشور

بله

 

 

جدول 4- خلاصه شیوه های حقوق دولتی در حوزه ­های قضایی منتخب آمریکای لاتین

 

آرژانتین

بولیوی

برزیل

شیلی

جمهوری دومینیکن

مکزیک

پرو

ونزوئلا

قالب

قانون ایالتی

قانون ایالتی

قانون ایالتی

هیچ

قانون ایالتی

هیچ

قانون ایالتی

قانون ایالتی

نوع حقوق دولتی

بیشتر ایالات: بدون حقوق دولتی؛ سایرین: بر مبنای ارزش

بر اساس ارزش، پلکانی به نسبت

بر اساس ارزش

در دست نیست

بر اساس ارزش، معتبر در برابر مالیات بر درآمد

در دست نیست

بر اساس ارزش، پلکانی با توجه به فروش تجمعی سالیانه

بر اساس ارزش

نرخ حقوق دولتی

3-0%

6-1% بر اساس قیمت فروش نسبت به قیمت مرجع

3-2/0%

در دست نیست

5% FOB صادرات

در دست نیست

3-0% (مواد معدنی صادر شده 3-1%؛ در غیر این صورت 1% قیمت بین المللی؛ کوچک مقیاس 0%)

4-3%

تغییرات بر حسب ماده معدنی

خیر

بله

بله

کانسنگ آلومینیوم، منگنز، نمک، گوگرد: 3%؛ آهن، کود، زغالسنگ و سایر مواد معدنی: 2% (به جز سنگ های قیمتی، الماس و فلزات نجیب:2/0%)؛ طلا: 1%

در دست نیست

خیر، مگر توافق مذاکره ای وجود داشته باشد یا مواد معدنی صادر نشود

در دست نیست

خیر

بله، طلا، نقره، پلاتین و فلزات وابسته: 3%؛ الماس و سنگ های گرانبها: 4%؛ سایر مواد معدنی: 3%

مس

کاتامارکا: 3% بر اساس ارزش فروش منهای کسورات مجاز

5-1% بر اساس ارزش: طیف مرجع شناخته شده نیست

2% بر اساس ارزش فروش منهای مالیات های تجاری

هیچ

5% بر اساس ارزش، صادرات FOB

هیچ

تا 60 میلیون دلار 1%؛ از 60 تا 120 میلیون دلار 2%، بیش از 120 میلیون دلار 3% بر ارزش ناخالص

3% ارزش تجاری

طلا

کاتامارکا: 3% بر اساس ارزش فروش منهای کسورات مجاز

بیش از 700 دلار: 7%؛ 700-400 دلار: 1/0 قیمت؛ زیر 400 دلار: 4%

1% ارزش فروش منهای مالیات های تجاری، حمل و نقل و بیمه

هیچ

5% بر مبنای ارزش، صادرات FOB؛ در صورت عدم صادرات، بدون حقوق دولتی

هیچ

بر ارزش ناخالص: تا 60 میلیون دلار: 1%؛ 120-60 میلیون دلار: 2%، بیش از 120 میلیون دلار: 3%

3% ارزش تجاری

سنگ آهک

کاتامارکا: 3% بر اساس ارزش فروش منهای کسورات مجاز

6-3% بر مبنای ارزش

2% ارزش فروش منهای مالیات­های تجاری، حمل و نقل و بیمه

هیچ

25% بر مبنای ارزش صادرات FOB؛ در صورت عدم صادرات، بدون حقوق دولتی

هیچ

در صورت عدم صادرات: 1%

3% ارزش تجاری

تغییرات بر حسب ابعاد معدن

کاتامارکا: خیر

خیر

بله، فروش توسط معدنچیان آمازون مستثنی است

در دست نیست

خیر

در دست نیست

بله، درآمد تجمعی نرخ را پلکانی می کند

خیر

تعویق/تخفیف

کاتامارکا: خیر

اگر برای مصارف داخلی فروخته شده باشد، حقوق دولتی 60% نرخ معمول است

خیر

در دست نیست

خیر

در دست نیست

خیر

بله، نرخ می تواند تا 1% کاهش یابد

 

 

جدول 5- خلاصه شیوه­های حقوق دولتی در حوزه­های قضایی منتخب آمریکای لاتین

 

آریزونا (ایالات متحده)

بریتیش کلمبیا (کانادا)

میشیگان (ایالات متحده)

نوادا (ایالات متحده)

سرزمین شمال غربی (کانادا)

انتاریو (کانادا)

ساسکاچوان (کانادا)

قالب

قانون ایالتی

قانون ایالتی

قانون ایالتی

قانون ایالتی

مقررات ملی

قانون ایالتی

قانون ایالتی

نوع حقوق دولتی

بر اساس ارزش

بر اساس سود (درآمد خالص) و بر اساس ارزش (عواید خالص)

بر اساس ارزش، پلکانی

بر اساس سود (عواید خالص)؛ پلکانی

بر اساس سود؛ پلکانی

بر اساس سود

ترکیبی از حقوق دولتی بر اساس ارزش و سود

نرخ حقوق دولتی

دست کم 2%، مامور عالی‌ رتبه‌ دولت نرخ را تعیین میکند‌

13% (درآمد خالص) یا 2% (عواید خالص)

7-2% به صورت پلکانی

5-2 به صورت پلکانی

14-5%

10%

5% سود خالص (با رسیدن به طول عمر آستانه تولید به 10% افزایش می یابد)

تغییرات بر حسب ماده معدنی

بله

خیر

بله

خیر

خیر

خیر

بله

مس

دست کم 2% ارزش بازاری

بیش از 13% درآمد خالص منهای 2% عواید خالص، یا 2% عواید خالص

7-2% ارزش فروش تعدیل شده

5% عواید خالص (بیش از 4 میلیون دلار در سال)

14-5% ارزش محصول

10% سود تعریف شده

5% سود خالص (با رسیدن به طول عمر آستانه تولید به 10% افزایش می یابد)

طلا

دست کم 2% ارزش بازاری

بیش از 13% درآمد خالص منهای 2% عواید خالص، یا 2% عواید خالص

7-2% ارزش فروش تعدیل شده

5% عواید خالص (بیش از 4 میلیون دلار در سال)

14-5% ارزش محصول

10% سود تعریف شده

5% سود خالص (با رسیدن به طول عمر آستانه تولید به 10% افزایش می یابد)

سنگ آهک

دست کم 2% ارزش بازاری

بیش از 13% درآمد خالص منهای 2% عواید خالص، یا 2% عواید خالص

5% ارزش فروش تعدیل شده

5% عواید خالص (بیش از 4 میلیون دلار در سال)

14-5% ارزش محصول

10% سود تعریف شده

5% سود خالص (با رسیدن به طول عمر آستانه تولید به 10% افزایش می یابد)

زغالسنگ

دست کم 2% ارزش بازاری

بیش از 13% درآمد خالص منهای 2% عواید خالص، یا 2% عواید خالص

7% ارزش فروش تعدیل شده

5% عواید خالص (بیش از 4 میلیون دلار در سال)

14-5% ارزش محصول

10% سود تعریف شده

5% فروش ناخالص تعدیل شده

تغییر بر حسب ابعاد معدن

بله، مامور عالیرتبه دولت نرخ را تعیین می کند

خیر

خیر

بله، بالاترین نرخ حقوق دولتی به معادن با عواید بالاتر از 4 میلیون دلار تعلق می گیرد

بله، عملیاتهای با درامد زیر 10,000 دلار معاف از مالیات هستند

بله، عملیاتهای با درامد کمتر از 500,000 دلار معاف از مالیات هستند

بله، عملیات اورانیوم واجد شرایط اعتبار تولیدکنندگان کوچک هستند

تعویق/تخفیف

خیر

خیر، اما ضررها میتوانند به آینده منتقل شوند

خیر

خیر

خیر

بله، معادن در مناطق دورافتاده از تخفیف اساسی بهره می برند؛ معافیت مالیاتی برای اولین 10 میلیون دلار سود برای مالیات معدنکاری منوط به دوره حداکثر سه ساله در مناطق غیر دورافتاده و 10 سال در مناطق دور افتاده

بله، بازیابی سرمایه بر اساس 150% مبلغ سرمایه گذاری شده

 

 

 
 
 
 
 

 



[1]  گروهی از ایالت ها با دولت مرکزی، اما دارای استقلال در امور داخلی

 

تعیین نرخ و نوع حقوق دولتی وضع شده در حوزه های قضایی
1393/02/11 

تاثیر ماده معدنی، ابعاد معدن یا نوع ذخیره بر نوع و نرخ حقوق دولتی

به شهادت مطالعات انجام شده در زمینه سیستم های حقوق دولتی در سطح کشورهای دنیا، تنها موضوع مشترک “تنوع” است. این تنوع، انواع مواد معدنی، ذخیره و ابعاد معدن را دربر می گیرد. به علاوه، تنوع در حوزه­های قضایی می تواند درون کشورها نیز رخ دهد؛ به طوری که هر کدام از ایالت ها یا استان ها ممکن است قانون اساسی منحصر به فردی برای وضع حقوق دولتی بر تولید مواد معدنی داشته باشند. در این ارتباط، حوزه های قضایی درون کشورها در حال رقابت برای سرمایه گذاری هستند. برای مثال، در کانادا، تغییرات در مالیات معدنکاری و نرخ حقوق دولتی در یک استان اغلب منجر به تغییرات در سایر استان ها که در حال رقابت برای سرمایه گذاری در زمینه اکتشاف و توسعه هستند، می شود. استرالیا یک مثال دیگر محسوب است که در آن نرخ حقوق دولتی در ایالت های مختلف و مواد معدنی گوناگون، تفاوت چشمگیری دارد. برای مثال، نرخ حقوق دولتی برای تولید طلا از 4 درصد در نیوساوث ولز تا صفر درصد در برخی ایالات متغیر است.

با توجه به تنوع در نرخ حقوق دولتی، مواد معدنی با ارزش واحد بالا، مانند الماس و سایر سنگ های قیمتی، تمایل عمومی به تعرفه های بالاتر دارند. در سمت دیگر این طیف، بسیاری از کشورها، معادن کوچک مقیاس یا معدنکاران دستی را از پرداخت حقوق دولتی معاف می کنند. در کل، هزینه اجرا و جمع آوری حقوق دولتی از این عملیات ها، بالاتر از سود اقتصادی آن انگاشته می شود. حتی در کشورهایی که در آنها عملیات های کوچک مقیاس به شدت قانونمند هستند، بهره برداران ممکن است برای مدتی از پرداخت حقوق دولتی معاف شوند. برای مثال، بیشتر استان های کانادا هیچ گونه مالیات معدنی بر عملیات هایی که در طول سال مالی، حداقل آستانه درآمد را ثبت کرده اند، وضع نمی کنند.

ارتباط بین حقوق دولتی و فقدان تنوع در بخش معدن در یک حوزه قضایی

در بین حوزه های قضایی مورد بررسی در این مطالعه، هیچ ارتباط واضحی بین نوع یا نرخ حقوق دولتی و طبیعت متنوع اقتصاد مواد معدنی وجود ندارد. کشورهای تولید کننده مواد معدنی متنوع، مانند مکزیک، هیچ تعرفه ای به عنوان حقوق دولتی ندارند؛ در حالی که سایرین مانند استرالیا و کانادا دارای ساختار حقوق دولتی پیچیده و بسیار متغیر هستند. در حوزه های قضایی که تولید مواد معدنی متمرکز بر کالاهای با ارزش واحد بالا مانند الماس است، نرخ حقوق دولتی عموماً بالاتر است؛ اما هیچ مدرکی وجود ندارد تا این مساله را نتیجه فقدان تنوع تولید مواد معدنی بداند.  

احتمال حقوق دولتی بالاتر یا پایین­تر در کشورهای دارای معادن در سطح جهانی

معادن در اشل جهانی، معادن با کیفیت استثنایی هستند که در دهک بالایی ارزش تنزیل یافته قرار دارند. در نتیجه، معادن پورفیری به خصوص در شیلی، معادن اورانیوم در ساسکاچوان، ذخایر سدکس در استرالیا، ذخایر طلا در پرو و معادن نیکل در روسیه، معادن در اشل جهانی در نظر گرفته می شوند. با وجود اینکه هیچ نوع روند قاعده مند و آشکاری وجود ندارد-- شیلی و مکزیک برای مثال، در حال حاضر حقوق دولتی برای ذخایر استثنایی خود وضع نکرده اند، درحالی که استرالیا، کانادا و ایالات متحده چنین کرده اند—اغلب برای ذخایر منحصر به فرد، موافقت نامه های حقوق دولتی خاصی مورد مذاکره قرار می گیرد. برای مثال، در استرالیا، برای توسعه ذخایر فوق العاده بزرگ یا غنی، موافقت نامه های جداگانه حقوق دولتی بین مالکین و ایالت ها مورد مذاکره قرار گرفته است (برای مثال، المپیک دم، مونت ایسا و بروکن هیل). این عمل در کشورهای آفریقایی که دارای اقتصادهای نسبتاً کوچک اما معادن بزرگ هستند متداول است (برای مثال در آنگولا، بوتسوانا، جمهوری دموکراتیک کنگو، غنا و نامیبیا). در کانادا، ساسکاچوان حقوق دولتی خاصی برای مواد معدنی دارای مزیت رقابتی چشمگیر (پتاس و اورانیوم) اعمال کرده است. به علاوه، غنا و ابعاد ذخایر در این حوزه قضایی به دولت ها امکان می دهد تا سهم بالاتری از سود حاصل از ذخیره را به دست آورند.

روابط بین شاخص های گسترده تر اقتصادی و انواع حقوق دولتی و نرخ آن در کشورها

با توجه به نوع حقوق دولتی وضع شده در یک حوزه قضایی خاص، کشورهای دارای ادارات مالیاتی به خوبی توسعه یافته، تمایل به استفاده از سیستم های مبتنی بر سود یا سیستم های ترکیبی دارند؛ که برای مواد معدنی مختلف، نرخ های مختلف حقوق دولتی و روش های ارزشگذاری تخصیص داده اند. در مقابل، بسیاری از کشورها با ادارات مالیاتی کمتر توسعه یافته، سیستم های ساده تری را به کار می گیرند که در آنها تمام مواد معدنی موجود در دسته های یکسان تعریف شده است. در نتیجه، تا حدی که مقیاس های اقتصادی مانند سرانه تولید ناخالص داخلی، به طور گسترده نشان دهنده پیچیدگی سیستم های مالیاتی در یک حوزه قضایی معین هستند، وجود ارتباط بین رفاه اقتصادی یک کشور و نوع ساختار حقوق دولتی مورد انتظار است.

حقوق دولتی وضع شده توسط دولت ها بر عملیات های معدنی معمولاً تنها بخشی از مالیات عمومی بر ذخایر معدنی هستند. مالیات بر درآمد، مالیات تکلیفی و هر نوع مالیات محلی و حکومتی نیز اعمال می شود. در نتیجه، با وجود اینکه حقوق دولتی معدنکاری، باعث تمایز عملیات معدنی از سایر فعالیت های اقتصادی در همان حوزه قضایی می شود، لازم است نرخ حقوق دولتی با توجه به سطح کلی مالیات و مبنای نرخ حقوق دولتی لحاظ شود. آیا حقوق دولتی مبتنی بر ارزش با نرخ 2 درصد، سنگین تر از حقوق دولتی 4 درصدی بر اساس سود است؟ پاسخ به این سوال دشوار است؛ زیرا در واقعیت، هر ذخیره معدنی متفاوت است و سیستم مالیاتی برخورد متفاوتی با آن دارد. تنها روش برای مقایسه واقعی در حوزه های قضایی، در نظر گرفتن طیف وسیعی از ذخایر و مواد معدنی، بر اساس سطح کلی مالیات یا نرخ موثر مالیات آنها است. نرخ های حقوق دولتی، یکی از عوامل تعیین کننده سطح کلی مالیات است.

به عنوان بخشی از تحلیل موقعیت رقابتی کشورهای معدنی، اوتو، کوردز و باتارسه (2000)، نرخ موثر مالیات برای مدل های طلا و مس را بر اساس دامنه ای از نرخ های تنزیل تعیین کردند. در تنزیل صفر، نرخ موثر مالیات از کمتر از 40 درصد تا بیش از 90 درصد سود قبل از مالیات متغیر بود. این بخش تلاش می کند تا نرخ های موثر مالیات را با مقیاس های وسیعتر فعالیت اقتصادی در حوزه های قضایی مختلف ارتباط دهد. شکل 1، نرخ های موثر مالیات را در برابر سرانه تولید ناخالص داخلی، برای 24 حوزه قضایی به تصویر می کشد. مقادیر تولید ناخالص داخلی نشان می دهد که معدنکاری در حوزه هایی اتفاق می افتد که دامنه وسیعی در رفاه اقتصادی را پوشش می دهد. با این وجود،‌ در این شکل به وضوح نشان داده شده که نرخ موثر مالیات به ثروت نسبی کشور که با سرانه تولید ناخالص داخلی سنجیده می شود،‌ مرتبط نیست. این فقدان رابطه، نشان می دهد که در کشورهای فقیرتر هیچ گرایش قاعده مندی برای اعمال اثر مالیاتی[1] بالاتر یا پایین تر در صنعت معدنکاری وجود ندارد. شکل 2، نرخ مالیات موثر در یک کشور را در برابر مشارکت صنعت معدنکاری نسبت به کل اقتصاد نشان می دهد. مقصود، یافتن رابطه بین اهمیت صنعت معدنکاری در اقتصاد و اثر مالیاتی کلی است. به علاوه، هیچ رابطه ای (مثبت یا منفی) توسط نقاط نمودار نمایش داده نمی شود،‌ که نشان می دهد کشورهایی که معدنکاری مشارکت بالایی در اقتصاد آنها دارد،‌ به طور سیستماتیک نرخ بالاتر یا پایین تر مالیات ندارند.

در کل،‌ لازم است نوع و سطح مالیات (شامل حقوق دولتی) به صورت مورد به مورد در نظر گرفته شود. نوع سیستم قانونی، سنت های معدنی و فرهنگی و ایدئولوژی دولت،‌ همگی در حقوق دولتی معادن و ساختار مالیاتی مشارکت دارد. به علاوه، ارزیابی انواع و سطوح حقوق دولتی اعمال شده یک تصویر ایستا از محیط سیاسی بسیار پویا را نشان می دهد. تقریباً در تمام حوزه های قضایی مورد مطالعه، تغییرات قابل توجهی در طول عمر یک عملیات بزرگ مقیاس معدنی اتفاق افتاده است و چنین تغییراتی احتمالاً در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست.

 

 

 

 

 

 

شکل 1- نرخ مالیات موثر در برابر سرانه تولید ناخالص داخلی برای 24 حوزه قضایی بین المللی معدنی

 

 

شکل 2- نرخ مالیات موثر در برابر مشارکت معدنکاری در تولید ناخالص داخلی برای 24 حوزه قضایی بین المللی معدنی

 

 

 

چرا ساختار مالیاتی هر کشور منحصر به فرد است؟

تنوع بسیار زیاد حقوق دولتی توصیف شده در بخش های گذشته این سوال را مطرح می کند که دلیل آن چیست؟ چرا بسیاری از کشورها حقوق دولتی دارند اما سایر کشورها ندارند؟‌ چرا در کشورهای دارای حقوق دولتی، مالیات ها به طرق گوناگونی متفاوت است؟‌ چرا مالیات های حقوق دولتی در برخی از کشورها بر اساس تناژ محصول،‌ در سایرین بر اساس ارزش فروش و در مابقی به صورت میزان اصلاح شده ای از سود است؟ چرا نرخ حقوق دولتی برای برخی کشورها بالا و برای سایرین پایین است‌؟ و چرا نرخ حقوق دولتی از یک ماده معدنی به ماده معدنی دیگر در بعضی کشورها متفاوت است اما کشورهای دیگر چنین نیست؟‌ چرا حقوق دولتی در بیشتر کشورها (و نه تمام آنها) می تواند از مالیات بر درآمد شرکت ها کسر شود؟ چرا حقوق دولتی در برخی کشورها با سطح محصول افزایش می یابد؟‌ چرا برخی کشورها و نه تمام آنها به مقامات رسمی دولت، اختیار معافیت شرکت ها از حقوق دولتی را در زمان دشواری اعطا می کند؟

البته،‌ پاسخ ساده این است که هر کشور با توجه به سیستم قانونی، تاریخ، نهادهای سیاسی، گروه های ذینفع، سطوح توسعه اقتصادی و وابستگی به تولید مواد معدنی منحصر به فرد است. در برخی موارد،‌ حقوق دولتی همراه با سایر مالیات های وضع شده بر شرکت های معدنی و به صورت یکپارچه طراحی می شود. در سایر کشورها مانند پرو، حقوق دولتی به طور جداگانه و به عنوان یک جزء الحاقی به مالیات معدنی موجود تعریف می شوند. در نتیجه، تعجب آور نیست که اندازه و طبیعت حقوق دولتی برای برآورده کردن نیازهای ویژه هر کشور مناسب سازی شده است.

احتمالاً بهترین راه برای نمایش نیروهای منحصر به فرد مسئول تنوع حقوق دولتی در کشورهای معدنی، بررسی عمیق یک کشور است. یک بررسی موردی در شیلی، کشوری که در حال حاضر (احتمالاً) در گیر و دار معرفی حقوق دولتی است. برای فهمیدن اینکه چرا این کشور اکنون در حال بررسی وضع حقوق دولتی است و پیشنهادات تحت بررسی، مقداری چشم انداز تاریخی مورد نیاز است.  

شرکت های معدنی خارجی، صنعت مس شیلی را در اوایل قرن بیستم توسعه دادند. بعد از جنگ جهانی دوم، دو شرکت آمریکایی، آناکوندا و کنکات[2]، چهار معدن بزرگ که بخش اعظم تولید مس معادن این کشور را به خود اختصاص داده بودند را تحت کنترل داشتند. در طول سال های دهه 1960، شیلی گام هایی به سمت افزایش کنترل و به دست آوردن منفعت منصفانه برای کشور از این شرکت ها برداشته اند؛ فرآیندی با تکمیل ملی شدن این دارایی ها در دولت سالوادور آلنده در 1971 به اوج خود رسید. مالکیت و بهره برداری از این دو شرکت در آن زمان با کودلکو (یک شرکت دولتی معدنی که کاملا متعلق به دولت شیلی است) متحد شد.

پس از سرنگونی نظامی دولت آلنده در سال 1973، دیکتاتوری پینوشه از سوسیالیزم به سمت سیاست های اقتصادی در جهت بازار تغییر جهت داد. در اواخر سال های دهه 1970 و اوایل 1980، این کشور سیاست های سرمایه گذاری خود را به منظور جذب سرمایه گذاری خصوصی برای معدنکاری آزاد کرد. با وجود اینکه کودلکو کنترل خود را بر دارایی های سابق آناکوندا و کنکات حفظ نمود، سرمایه گذاری خصوصی (به خصوص سرمایه گذاری مستقیم خارجی) نقش مهم و فزاینده ای در صنعت مس شیلی ایفا کرد.

اولین توسعه عمده در این راستا در سال 1978 رخ داد؛ زمانی که اکسون[3] شرکت دیسپیوتادا[4] را از امپرسا ناسیونال د مینریا[5] (ENAMI)، یک شرکت دولتی دیگر با دارایی هایی در بخش مواد معدنی خریداری کرد. اکسون در حدود 98 میلیون دلار برای شرکت پرداخت کرد که در وضعیت بدی قرار داشت و نزدیک به ورشکستگی بود. سپس شرکت های معدنی خصوصی، تعدادی پروژه جدید را در دهه های 1980 و 1990 آغاز کردند (جدول 1 را مشاهده کنید). در نتیجه، بعد از این دوره، سهم کودلکو از تولید مس شیلی از بیش از 70 درصد به کمتر از 33 درصد کاهش یافت.

جدول 1- مالکیت و محصول معادن مس شیلی، 2003

شرکت

تولید 2003

اولین تولید

مالکیت

کودلکو

چوکیکاماتا

601

قبل از 1980

دولت شیلی

ال تنینته

339

قبل از 1980

دولت شیلی

رادومیرو تومیک

306

1998

دولت شیلی

آندینا

236

قبل از 1980

دولت شیلی

سالوادور

80

قبل از 1980

دولت شیلی

تولید-کودلکو

1563

 

 

سایر تولید کنندگان

اسکوندیدا

995

1990

بی‌اچ‌پی بیلیتون، ریوتینتو، میتسوبیشی، آی‌اف‌سی

کولاهاسی

395

1998

آنگلو آمریکن، نوراندا، میتسوی، نیپون ام‌جی هولد

لاس پلامبرس

338

1999

آنتوفاگاستا

دیسپیوتادا

278

قبل از 1980

آنگلو آمریکن

ال ابرا

227

1996

فلپس داج، کودلکو

کاندلارینا

213

1994

فلپس داج

زالدیوار

151

1995

پلاسر دام

مانتوس بلانکوس

147

قبل از 1980

آنگلو آمریکن

سروکلرادو

132

1994

بی‌اچ‌پی بیلیتون جی آر

انامی

122

قبل از 1980

دولت شیلی

ال تسورو

92

2001

آنتوفاگاستا، اکواتوریال

گوئبرادا بلانکا

80

1994

آور ریسورسز

لوماس بایاس

60

1998

نوراندا

میچالا

53

1994

آنتوفاگاستا

سایرین

61

 

 

محصول،‌ سایر

3342

 

 

کل محصول

4904

 

منبع: دولت شیلی، کمیسیون مس شیلی

تولید با هزار تن مس محتوا اندازه گیری می شود.

 

اصلاحات اقتصادی در طول نیمه دوم دهه 1970 و 1980همراه با رشد سریع تولید مس شیلی، اقتصاد کشور را برانگیخت. به مدت نزدیک به دو دهه،‌ شیلی از رشد اقتصادی سریعی برخوردار شد. این موفقیت به نوبه خود انتظاراتی برای آینده ایجاد کرد.

با این وجود در پنج یا شش سال گذشته،‌ حس فزاینده ای از یاس و ناامیدی عمومی در ارتباط با شرکت های معدنی خصوصی پدیدار شده است که از چندین عامل تغذیه می شود. اول،‌ در سال های ابتدایی دهه جاری، رشد اقتصادی به طور قابل ملاحظه ای با رکود جهانی صنعت مس کند شد، قیمت مس کاهش یافت و سرمایه گذاری های جدید تا حد زیادی متوقف شد.

دوم، به استثنای اسکوندیدا،‌ معادن خصوصی جدید، مالیات کمی پرداخت کرده اند یا اصولاً هیچ مالیاتی نپرداخته اند. بخشی از آن به این دلیل است که قیمت پایین مس باعث کاهش سودها شده و همچنین دولت یک جو سرمایه گذاری مطلوب برای جذب سرمایه گذاری جدید خارجی برقرار کرده است. شیلی حقوق دولتی بر مواد معدنی وضع نکرده است و مالیات بر درآمد شرکت ها به شرکت ها اجازه می دهد تا مالیات خود را با شتابدار کرد استهلاک سرمایه گذاری و سایر روش ها، به تعویق اندازند. اسکوندیدا به طور داوطلبانه تصمیم به چشم پوشی از استهلاک شتابدار گرفته است؛ که نشان دهنده یک تیزهوشی سیاسی است که در بین سایر سرمایه گذاران خصوصی دیده نمی شود. این شرکت هنوز، تقریباً در معرض تغییرات قوانین مالیاتی مشابه با سایر شرکت های خصوصی خواهد بود. این حقیقت که کودلکو در طی سال های متمادی بخش بزرگی از خزانه دولت را به صورت مالیات و سود تشکیل می دهد، کمکی به تصویر رو به زوال عموم از بخش خصوصی نکرده است.

سوم و احتمالاً زیان آورترین آنها، میراث دیسپیوتادا است؛‌ شرکتی که اکسون در سال 1978 خرید و سپس در سال 2002 به آنگلو آمریکن فروخت. در طول 24 سال مالکیت اکسون بر دیسپیوتادا، دو معدن متعلق به شرکت، کانسنگی حاوی بیش از 3 میلیون تن مس تولید کردند. در طول این دوره،‌ شرکت هیچ مالیات بر درآمدی پرداخت نکرد که بخشی از آن به این دلیل بود که معدن مجبور شد به دلیل دفن شدن کارخانه فرآوری معدن لاس برونکاس در بهمن، تولید خود را به مدت یک سال متوقف کند. با این وجود، دلایل دیگری نیز وجود داشت. قابلیت انتقال ضرر و زیان به آینده که در قانون شیلی پیش بینی شده بود، این امکان را به شرکت ها داد که حتی در سال های سودآوری از پرداخت مالیات اجتناب کنند. همچنین نسبت غیر معمول و بالای بدهی به دارایی، مورد استفاده برای تامین مالی شرکت، بدان معناست که عواید به صورت پرداختی های سود به خارج ارسال شده است؛ یک هزینه تولید که مالیات به آن تعلق نگرفته است. سرانجام، اکسون سرمایه گذاری سنگینی در دیسپیوتا انجام داد و مانند سایر شرکت های شیلیایی از مزایای استهلاک شتابدار کمال استفاده را برد.

به دلیل سرمایه گذاری اکسون در شرکت و نیز تمایل شدید آنگلوآمریکن به تملک شرکت، اکسون دیسپیوتا را به مبلغ 3/1 میلیارد دلار فروخت. ارزش دفتری شرکت در آن زمان 500 میلیون دلار بود که 800 میلیون دلار افزایش ارزش سرمایه باقی گذاشت. مالیات بر افزایش ارزش سرمایه در شیلی 35 درصد است که برای اکسون در حدود 280 میلیون دلار محاسبه می شود؛ اما این شرکت ادعا کرد با توجه به توافق خود با دولت مجبور به پرداخت این مبلغ نیست. بعد از یک اختلاف نظر تطویل یافته، اکسون 39 میلیون دلار پرداخت کرد (27 میلیون دلار آن بابت اضافه ارزش سرمایه بود) که یک رقم نسبتاً کم محسوب می شود.

البته در نهایت، مدیریت اکسون وظیفه قانونی برای تامین منافع ذینفعان شرکت را بر عهده دارد. رفاه مردم شیلی وظیفه دولت شیلی فرض می شود. در نتیجه، شگفت انگیز نیست که این شرکت، از محیط سرمایه گذاری مطلوب تامین شده توسط دولت، به خوبی منتفع شد. با این وجود، بسیاری از مردم شیلی بر این عقیده هستند که رژیم مالیاتی جاری کشور در رابطه با بخش معدنکاری خارجی، نیازمند تجدید نظر است. در حال حاضر، بخش عمده مزایای حاصل از استخراج ثروت معدنی کشور به جیب شرکت های خصوصی و صاحبان آن سرازیر می شود که بیشتر آنها حتی شیلیایی نیز نیستند.

در نهایت، بازیابی چشمگیر صنعت مس دنیا در سال 2004 این عقیده را تقویت کرد. افزایش قیمت مس و تقریباً دو برابر شدن آن، به شدت درآمد شرکت های استخراج مس را افزایش داد. با وجود اینکه این مساله باعث یک جهش در مالیات پرداختی شرکت ها گردید، این افزایش تنها بخش کوچکی از صعود چشمگیر در سود کلی را تشکیل می داد. به علاوه، رفتار کودلکو، که به عنوان یک موسسه دولتی تمام سود خود را به صورت مالیات یا سود سهام به دولت اعطا می کرد، وضعیت را تشدید کرد.

نتیجه ناامیدی از شرکت های خصوصی در بخش معدنکاری (حس ملی محروم شدن از میراث طبیعی)، طرح قانونی ارایه شده توسط دولت ریکاردو لاگوس در سال 2004 برای وضع حقوق دولتی بر شرکت های معدنی خصوصی بود. کودلکو از این قانون مستثنی بود، احتمالاً به این دلیل که این شرکت 10 درصد مجموع عواید خود را به صورت مستقیم به نیروهای مسلح شیلی می پردازد. از آنجایی که بسیاری از این شرکت ها (عمدتاً شیلیایی) در شرایط دشوار به می بردند و برای همیاری ملی تلاش می کردند، عملیات های متوسط و کوچک مقیاس نیز مثتثنی بودند. حقوق دولتی پیشنهاد شده یک نوع حقوق دولتی بر اساس سود بود که بر مبنای آن شرکت ها می توانستند دستمزدها و برخی هزینه های تولیدی را از مجموع عواید کسر کنند. با این وجود، شرکت ها صراحتاً از کسر هزینه های سرمایه ای شامل پرداخت سود، کارمزد و برخی از سایر هزینه های غیر مستقیم استقبال کردند. هدف از این قانون، اطمینان از این مساله است که شرکت های استخراج کننده ثروت معدنی کشور، فارغ از مقدار سودآوری، به نوعی مالیات پرداخت می کنند.

صنعت معدنکاری تلاش قابل توجهی برای نقض قانون پیشنهادی انجام داده است. بااین وجود، دولت، این طرح پیشنهادی را به عنوان یک مساله سیاسی برد-برد می بیند؛ چراکه بیشتر مردم شیلی احساس می کنند که صنعت معدنکاری باید میزان بیشتری به کشور اهدا کند. تاثیرات سیاسی منفی وضع مالیات اضافی بر بخش معدنکاری کشور در طولانی مدت، به شدت چشم پوشی شده است. در نتیجه، اخیراً دولت قانون مشابهی معرفی کرده است. تصویب شدن آن هنوز مشخص نیست. با این وجود، نکته روشن، این است که چگونه شرایط خاص توصیف شده (و حس بیعدالتی حاصل از آنها) باعث شکل دهی طرح های پیشنهادی ویژه حقوق دولتی توسط دولت شده است.

بهره مالکانه بخش خصوصی

حقوق دولتی (بهره مالکانه) محدود به وضع تعرفه بر بخش خصوصی توسط دولت نیست. در حقیقت، حقوق دولتی بین تشکل های خصوصی نیز رایج است. تفاوت اصلی این است که در مورد اول، وضع حقوق دولتی در اکثر موارد یک عمل یکجانبه از توانایی ذاتی دولت برای اعمال مالیات است در حالی که بهره مالکانه بین تشکل های خصوصی، در نتیجه یک فرآیند دوجانبه مبتنی بر رضایت طرفین است. حقوق دولتی برای تمام دارندگان مجوز بهره برداری مواد معدنی مشابه یکسان است؛ اما بهره مالکانه بخش خصوصی متنوع است که نشان دهنده قدرت مذاکره و اهداف گروه های ذی نفع می باشد.

بهره مالکانه بخش خصوصی

بهره مالکانه بخش خصوصی برای دارایی های معدنی در بین اشخاص، آژانس های دولتی، شرکت های خصوصی، شرکت های دولتی، کنسرسیوم های مالکان زمین و گروه ها و جوامع بومی وجود دارد. بسیاری از توافقات بهره مالکانه بخش خصوصی در شرایطی نشات می گیرد که در آن، یک شرکت متخصص در اکتشاف یک نهشته را کشف و سپس به منظور توسعه آن، حقوق مربوط به آن را در قبال دریافت بهره مالکانه، به یک شرکت متخصص در زمینه استخراج منتقل می کند. یک موقعیت متداول دیگر، زمانی اتفاق می افتد که یک شرکت فعال در زمینه اکتشاف و استخراج مواد معدنی، حق معدنکاری مایملک معدنی با شرایط غیر استراتژیک خود را در ازای دریافت بهره مالکانه واگذار می کند. (در اینجا غیر استراتژیک بودن به این معنا است که ذخیره مورد نظر بسیار کوچک یا بزرگ یا اصولاً ماده معدنی برای استخراج توسط شرکت نامناسب است.) بسته به مقیاس یک فعالیت، تعدادی از شرکت ها ممکن است برای سرشکن کردن هزینه ها، خطرات و تخصص و شریک شدن در بخشی از پاداش از طریق طرح های توزیع بهره مالکانه، یک سرمایه گذاری مشترک یا شرکت عملیاتی مشترک ایجاد کنند. علی رغم تعداد زیاد معدنکاران سنتی در نقاط متعددی از کشورهای در حال توسعه، بخش اعظم تولید مواد معدنی از عملیات های بزرگ مقیاس تر و توسط شرکت های دولتی یا خصوصی انجام می شود. موانع قانونی، فنی و مالی باعث عدم دسترسی دارندگان حق معدنکاری به توسعه و تولید مواد معدنی می گردد.

علاوه بر انتقال حق معدنکاری، شرایطی وجود دارد که یک شرکت ممکن است دارای حق معدنکاری باشد، اما مجوز استفاده از زمینی که ماده معدنی در آن واقع شده را نداشته باشد؛ در نتیجه، به منظور دستیابی به آن، مالکان زمین یا استفاده کنندگان از آن باید بهره مالکانه بپردازند. در نتیجه این کار و شرایط دیگر، یک بازار برای خرید، فروش و اختیار دارایی های معدنی و حق معدنکاری وجود دارد. توافقات در زمینه دارایی های معدنی و حق معدنکاری، متنوع و پیچیده است؛ اما بسیاری از آنها حاوی برخی انواع مقررات بهره مالکانه بخش خصوصی است.

انواع بهره مالکانه حاصل از توافقات بخش خصوصی متنوع هستند؛ اما عموماً مشابه با حقوق دولتی وضع شده توسط دولت (بر اساس واحد، بر اساس ارزش یا سود و یا بر اساس درآمد) دسته بندی شوند. نوع بهره مالکانه ای که بخش خصوصی بر سر آن توافق می کند، نشان دهنده تمایل گروه طرف قرارداد برای پذیرش ریسک است. جدول 3 ریسک متناظر برای سه دسته اصلی بهره مالکانه را نشان می دهد. واضح است که بهره مالکانه مبتنی بر تولید، جاذبه بیشتری برای مالکان حق معدنکاری دارند؛ درحالی که انواع مبتنی بر سود مورد درخواست سرمایه گذاران است.

مثال های زیر در مورد بهره مالکانه مواد معدنی بخش خصوصی در کانادا و آفریقای جنوبی، دو نقطه نهایی از رابطه بین بهره مالکانه در بخش خصوصی و حقوق دولتی را نشان می دهد. در مورد آفریقای جنوبی، بهره مالکانه بخش خصوصی و حقوق دولتی دو به دو ناسازگار انگاشته می شوند. تولید کننده یک ماده معدنی، بهره مالکانه به مالک زمین خصوصی یا عمومی (دولت) پرداخت می کند. این وضعیت همچنین در بسیاری از حوزه های قضایی در ایالات متحده آمریکا متداول است. در مثال کانادا، بهره مالکانه در بخش خصوصی و دولت معمولا دو به دو ناسازگار نیستند. یک تولید کننده مواد معدنی در کانادا مالیات معدنی ایالتی و بهره مالکانه می پردازند؛ بدون در نظر گرفتن اینکه بخش خصوصی بهره مالکانه برای تولید ترتیب داده است یا خیر. تنها موارد استثنا برای پرداخت ترکیبی بهره مالکانه خصوصی و عمومی، زمانی اتفاق می افتد که دولت با گروه های بومی برای جمع آوری حقوق دولتی زمین های اجدادی آنها مذاکره کرده باشند.

جدول 3-10- مواجهه با ریسک

شرح

بهره مالکانه تولید (بر اساس واحد)

بهره مالکانه ارزش خالص واحد ذوب (بر اساس ارزش)

بهره مالکانه بر اساس سود یا درآمد

مالک حق معدنکاری

ریسک پایین

ریسک متوسط

ریسک بالا

سرمایه گذار

ریسک بالا

ریسک متوسط

ریسک پایین

 

 

بهره مالکانه بخش خصوصی در کانادا

کانادا تولید کننده عمده مواد معدنی است و در نتیجه مقصد مطلوبی برای اکتشاف مواد معدنی و توسعه معادن محسوب می شود. از نظر تاریخی، اکتشاف در کانادا 15 تا 25 درصد سرمایه گذاری اکتشافی در کل دنیا را تشکیل داده است. بخش عظیمی از این سرمایه گذاری در دارایی هایی انجام شده اند که دارای نوعی قرارداد سرمایه گذاری مشترک با قیود بهره مالکانه هستند. بهره های مالکانه خصوصی نشان دهنده یک حق مالکیت اشتراکی بر دارایی است و غیر از حقوق دولتی پرداخت شده به دولت ها می باشد و جایگزین آن محسوب نمی شود. در کل، حقوق دولتی (بهره مالکانه) در دو دسته وسیع قرار می گیرد.

بهره مالکانه NSR (ارزش خالص واحد ذوب)

این نوع بهره مالکانه، به صورت درصدی از ارزش دریافت شده از محل فروش محصول تولید شده در محل معدن تعریف می شود. هزینه های مربوط به فرآوری پایین دست، قبل از محاسبه مبنای ارزش بهره مالکانه NSR کسر می شود. در مورد مواد معدنی دارای ارزش واحد بالا، مانند طلا یا الماس، هزینه های پایین دستی نسبتاً ناچیز هستند؛ چراکه معدن تقریباً یک محصول خالص تولید می کند. در معادنی که فلزات قابل فروش بسیار ناخالص تولید می کنند، بهره مالکانه دریافت شده، واقعاً ارزش خالص است. در مورد کنسانتره فلزات پایه، ارزش خالص واحد ذوب می تواند جمع جبری هزینه های ذوب، تصفیه، حمل و نقل و هرگونه سود تولید شده در طول این زنجیره باشد. برای مثال، یک شرکت تولید کننده کنسانتره حاوی 30 درصد مس، ممکن است وجهی معادل با 65 درصد ارزش مس موجود در کنسانتره را دریافت کند. این وجه می تواند مبنای NSR یا درآمد خالص ذوب برای محاسبه پرداخت بهره مالکانه باشد. هیچکدام از هزینه های سرمایه گذاری یا عملیاتی در محل معدن در محاسبه مبنای بهره مالکانه کسر نمی شوند.

بهره مالکانه NSR متداول ترین نوع بهره مالکانه در قراردادهای اکتشاف و توسعه معدن در کانادا محسوب می شود. همانطور که جدول 3 نشان می دهد، دلیل آن این است مالکین دارایی های معدنی و سرمایه گذاران، در مورد نوعی بهره مالکانه با ریسک متوسط به توافق می رسند. به علاوه، تعریف مبنا برای تعیین بهره مالکانه NSR، عموماً در صنعت به خوبی پذیرفته شده است و در مورد شرکت های عمومی می تواند به آسانی در برابر صورتحساب درآمدها در گزارشات فصلی و سالانه تطبیق داده شود.

با وجود اینکه در گذشته نرخ 5 درصدی بهره مالکانه NSR ذکر می شد، در سال های اخیر نرخ ها به 1 تا 3 درصد درآمد خالص ذوب متمایل بوده اند. مثال هایی از تمهیدات بهره مالکانه NSR می تواند در بسیاری از عملیات توسعه معادن اخیر مشاهده شود. برای مثال، معدن الماس دیاویک در سرزمین های شمال غربی، دو بهره مالکانه باقیمانده 1 درصدی دارد. نرخ بهره مالکانه معدن وویسی بی، در حال توسعه در نیوفاوندلند و لابرادور، 3 درصد است.

ساختار قوانین بهره مالکانه NSR می تواند با ورود نرخ های پلکانی بر اساس سطوح تولید یا قیمت ماده معدنی، پرداخت های پیشرفته، پرداخت های حداقل، پرداخت های حداکثر و سایر موارد پیچیده شود. تقریباً در تمامی موارد، مبنا برای تعیین پرداخت بهره مالکانه، درآمد خالص واحد ذوب است.

با تداوم توسعه معدن، تبدیل بهره مالکانه NSR به پرداخت یکجا غیر عادی نیست. بهره مالکانه ممکن است به توسعه دهنده دارایی یا به یک گروه ثالث فروخته شود و معمولاً با توجه به ارزش فعلی پرداختی های مورد انتظار (بهره مالکانه) در کل طول عمر معدن تنزیل می یابد. دارنده حق امتیاز در وویسی بی (آرچین ریسورسز)، سه معامله برای فروش بهره 3 درصدی خود در معدن انجام داده است. این شامل فروش 15/0 درصد NSR به یک شرکت تازه تاسیس (آلتیوس مینرالز) و سپس فروش تمام سهم آرچین ریسورسز به یک شرکت عمومی (اینترنشنال رویالتی کورپوریشن) بوده است.

بهره سود خالص (NPI)

بهره سود خالص به جای عواید فروش معدن، بر اساس سود حاصل از معدن پراخت می شود. همچنین، در تعیین مبنا برای بهره مالکانه، هزینه های سرمایه ای، هزینه های عملیاتی، پرداخت سود و سایر هزینه های مربوط به تولید، فروش و حمل محصول معدن، از عواید معدن کسر می شود. نتیجه مستقیم این است که مالک دارایی فعلی، در سود حاصل از معدن شریک نمی شود؛ مگر شرکت شریک تمام هزینه های خود را بازیابی کرده باشد. در نتیجه، پرداخت NPI، در مقایسه با NSR به نرخ های بالاتر متمایل است و می تواند از 10 درصد تا 50 درصد باشد. قراردادهای NPI کمتر از NSR متداول هستند؛ چراکه پایش آنها دشوار و شفافیت آنها کمتر است. مالکین دارایی، تا حدی وابسته به شفقت عملیات حسابداری بهره بردار معدن هستند. در نتیجه، NPI اغلب به شوخی به عنوان “عدم پرداخت برنامه ریزی شده” نام برده می شود.

قراردادهای سرمایه گذاری مشترک که اساساً مالکین فعلی دارایی را به عنوان شرکای سرمایه می داند، تمهیداتی را برای کاهش سود آنها خواهد داشت؛ چون سایر شرکا بیشتر هزینه های اکتشاف و توسعه معدن را بر عهده می گیرند.

در این موارد، برای مالک فعلی دارایی، اعمال NPI اغلب تنها بهره باقیمانده در دارایی محسوب می شود. یک واژه دیگر که اغلب در قراردادهای معدنی دیده می شود، بهره مالکانه عایدات خالص است. در بیشتر موارد، چگونگی تفاوت آن با NPI روشن نیست.

بهره مالکانه بخش خصوصی در آفریقای جنوبی

ابزارها و نرخ های جمع آوری بهره مالکانه بخش خصوصی در سطح جهان به شدت متفاوت است. بهره مالکانه مواد معدنی در بخش خصوصی، در صورت واگذاری، به مالکین جدید حق معدنکاری قابل پرداخت است. بر خلاف بحث مطرح شده در مورد قراردادها در کشور کانادا، آفریقای جنوبی بر قراردادهای فی مابین دارندگان حقوق ماده معدنی در بخش خصوصی و شرکت های خصوصی معدنکاری تمرکز دارد. کشورهای بسیار معدودی (غیر از کشورهای آمریکای جنوبی) اجازه ثبت حقوق مالکیت ماده معدنی را به عنوان یک دارایی خصوصی می دهند. با این وجود، این وضعیت تا سال های اخیر در آفریقا متداول بوده است. این مقاله از تجربیات آفریقای جنوبی قبل از اعلام قانون توسعه منابع معدنی و نفت (MPRDA) در آوریل 2004، برای نشان دادن تفاوت های موجود بین بهره مالکانه بخش خصوصی و دولتی استفاده می کند. سایر انواع بهره مالکانه ذکر شده در مثال های کانادا، در آفریقای جنوبی کمتر متداول است. این مساله، ناشی از ساختار سنتی بخش معدن است که به موجب آن، چند کسب و کار بزرگ معدنی، بخش عظیمی از تولید مواد معدنی را کنترل می کند. نبود یک بخش معدنکاری و اکتشاف فرعی، مانند آنچه در کانادا یا استرالیا مشاهده می شود، توسعه قراردادهای سرمایه گذاری مشترک و مقاطعه (که دارای بندهای NSR یا NPI هستند) را به تاخیر می اندازد. با توجه به اینکه بخش مواد معدنی در آفریقای جنوبی به دلیل بین المللی شدن تغییر کرده است، انواع بهره مالکانه بخش خصوصی در حال متداول شدن است.

زمانی که MPRDA اجرایی شد، حق امتیاز مواد معدنی در مناطق ریف های طلای ویتواترزرند، برای بخش خصوصی متداول بود. از نظر تاریخی، دولت هیچ ادعای مالکیتی بر حق امتیازهای خصوصی نداشت و از معاملات تجاری بین مالک ثبت شده و شرکت معدنی (خواستار توسعه کانسار)، مستثنی بود. بهره مالکانه در نظر گرفته شده برای حق امتیاز ماده معدنی در بخش خصوصی می توانست هر کدام از روش های استاندارد مورد استفاده توسط دولت یا ترکیبی از آنها باشد؛ اما محدود به روش های سنتی نبود. قبل از پایان یافتن سیاست های آپارتاید در آفریقای جنوبی توسط انتخابات 1994، جوامع سیاهپوستان اجازه عقد قرارداد با شرکت های معدنی را نداشتند. رییس جمهور آفریقای جنوبی یا مقام مسوول ایالت ترانسکی، بوفاتاتسوانا، وندا یا سیسکی (TBVC) که منطقه مورد نظر در آن واقع شده بود، به عنوان امین سیاهپوستان برای مذاکره در مورد اجاره و بهره مالکانه مواد معدنی عمل می کرد. نتیجه، تشابه زیادی با بهره مالکانه دولتی و جوامع داشت؛ چراکه هر دو معمولاً قابل پرداخت بر مبنای سود و با نرخ پایین بودند.

بعد از 1994، مساله قیومیت ملغی شد. این امر باعث شد جوامع سیاهپوستان برای قراردادهای جدید با شرایط مد نظر خود مذاکره کنند. بهترین مثالی که به اطلاع عموم نیز رسید، تبدیل بهره مالکانه ایمپالا پلاتینوم قابل پرداخت به رویال بافوکنگ به بهره مالکانه 21 درصدی بر مبنای سود بود که قبلاً به صورت حداقل بهره مالکانه 1 درصدی عواید ناشی از فروش به دست آمده از فلزات گروه پلاتین پرداخت می شد. جدول 3 یک نمونه از بهره مالکانه مواد معدنی در بخش خصوصی آفریقای جنوبی که در قراردادهای اجاره از سال 1990 تا 2004 به ثبت رسیده را نشان می دهد.

 

بهره مالکانه بخش خصوصی در آفریقای جنوبی، 2004-1994

دارایی

سال

ماده معدنی

بهره مالکانه

منطقه دریایی

1990

الماس

25 درصد سود

موایفونتین

1992

زغالسنگ

23/0 راند بر تن فروخته شده، به اضافه یک دوم PPI

کاتو مانور

1992

تیلیت

5/7-2 درصد درآمد

بتسدا

1995

آهن

4 درصد درآمد به اضافه اجاره زمین

هاورکلیپ

1996

زغالسنگ

1 راند بر تن ماده معدنی استخراج شده به اضافه PPI

کلیپفونتین

1997

رس

4 راند بر تن

هامبورگ

1997

الماس

5 درصد فروش ناخالص

اسپیتسکاپ

1997

کوارتزیت

58/0 راند بر تن استخراج و برداشت شده

بلسبوک فونتین

1998

زغالسنگ

37/0 راند بر تن استخراج شده و فروخته شده، افزایش یک دوم PPI

رودپورت

1998

زغالسنگ

1 راند بر تن فروخته شده

شونگزیخت

1998

الماس

5 درصد فروش ناخالص

مارسفونتین

1998

الماس

75,000,000 راند به اضافه 5 درصد درآمد ناخالص

بافلزفونتین

1998

طلا

4000 راند در ماه به اضافه 30 راند بر متر مکعب کانسنگ استخراج شده

رایتکویل

1999

الماس

5 درصد فروش ناخالص

اینگونیاما تراست

2000

آنتراسیت

2 درصد درآمد ناخالص به اضافه 70/0 راند بر تن فروش

سومکله

2000

آنتراسیت

50,000 دلار کانادا به اضافه 25/3 درصد ارزش تحویل در معدن

وندرهوول

2004

زغالسنگ

20/1 راند بر کانسنگ استخراج شده، افزایش یافته با نرخ بهره مرکب 5 درصد

 

 

مقایسه بین حقوق دولتی بخش دولتی و خصوصی

در بیشتر نقاط جهان، حقوق دولتی گذشته از پرداخت به بخش خصوصی یا دولت، با اسلوب مشابهی تعیین می شود. تفاوت ها مربوط به گرایش منابع برای استفاده از انواع به خصوصی از بهره مالکانه و بازه نرخ های مورد تقاضا است و تا حد بسیار زیادی از تفاوت در پذیرش ریسک و اهداف دارندگان خصوصی و عمومی حقوق مواد معدنی نشات می گیرد. مالک خصوصی تنها منافع خود را در نظر دارد، درحالی که مقامات دولتی، منافع عموم یا جامعه را در نظر می گیرند. نفع شخصی تنها متضمن بهره اقتصادی فردی محدود حاصل از مالکیت قانونی یک دارایی در حال اتلاف است که توانایی کسب ثروت فوق العاده را دارد. از سوی دیگر، خط مشی عمومی، صلاح عامه را تعریف می کند که هدف آن رسیدن به منفعت عمومی از طریق اعمال اقتدار ملی بر منابع طبیعی و مدیریت سرمایه معدنی است. بهره مالکانه دولتی نیز باید خواست سیاسی، نیاز برای سرمایه گذاری و رقابت پذیری بین المللی (مسایلی که اهمیت کمی برای دارندگان خصوصی حق امتیاز مواد معدنی دارد) را به حساب آورد.

در مورد کانادا، بخش اعظم بهره مالکانه بر اساس واحد یا ارزش تولید مذاکره می شود. به استثنای بهره مالکانه بر مبنای تولید برای پتاس و اورانیوم در ساسکاچوان، بیشتر بهره های مالکانه دولتی بر مبنای سود محاسبه و اخذ می شوند.

در مورد آفریقای جنوبی، نکات زیر تشابهات و تفاوت های موجود، بین بهره مالکانه در بخش خصوصی و حقوق دولتی را برای دوره زمانی مشابه نشان می دهد:

  • بهره مالکانه بر مبنای سود در مقایسه با بهره مالکانه بر مبنای درآمد، بسیار بالاتر بود که در مورد حق امتیاز دولتی ماده معدنی نیز صدق می کرد.
  • بهره مالکانه بر اساس واحد، بر مبنای واحد تولید یا فروش محاسبه می شد، درحالی که حقوق دولتی تمایل بیشتری به مبنا قرار دادن واحد فروش داشت.
  • بهره مالکانه بخش خصوصی و حقوق دولتی اغلب با استفاده از شاخص قیمت تولید کننده (PPI) برای فعالیت معدنکاری (منتشر شده توسط اداره آمار آفریقای جنوبی) افزایش می یافت.
  • حقوق دولتی بنا به نرخ های آستانه تولید از پیش تعیین شده افزایش نمی یافت، درحالی که این امر برای بهره مالکانه در بخش خصوصی به ثبت رسیده است.
  • مالکین خصوصی اغلب یک هزینه ثابت را علاوه بر بهره مالکانه مورد مذاکره قرار می دادند، درحالی که مقامات دولتی بر حقوق دولتی حداقلی در سال پافشاری می کردند.
  • تمام بهره های مالکانه در بخش خصوصی به ارز محلی منعقد نمی شد.

به جای استفاده از استاندارد وضع یک اجاره سالانه به صورت راند آفریقای جنوبی به ازای هکتار زمین مورد استفاده، اتحادیه اینگونیاما بر سر برقراری بهره مالکانه بر اساس تولید برای استفاده از زمین به توافق رسید. مثال اینگونیاما از این نکته نشات می گیرد که معادن سطحی و نواحی که مواد معدنی با عمق کم در زیر آن قرار گرفته است، به مالکین زمین قدرت مذاکره معادل با مالکین حق معدنکاری اعطا می کند. این مساله حتی در صورت فسخ مالکیت ماده معدنی و زمین صادق است. از نظر قانونی، مالکین زمین هیچگونه حقی بر بهره مالکانه ندارد؛ اما طبیعت و وسعت معادن روباز ایجاب می کند که در زمان آغاز توسعه معدن، مالک زمین اجازه ادامه کاربری عادی را نداشته باشد. در نتیجه، یک ارزش اضافه به بهای زمین افزوده می شود که می تواند به عنوان یک بهره مالکانه یکباره به نفع مالک زمین تلقی شود.

دولت آفریقای جنوبی سال ها حق استخراج مواد معدنی استرتژیک را برای خود حفظ کرده بود. این حق استخراج می تواند به صورت یک پوشش جداگانه مالکیت، ورای سیستم قانون مدنی باب شده توسط اشغالگران هلندی تعریف شود. دولت، حقوق خود در زمینه این مواد معدنی را به شرکت ها واگذار کرده و در مقابل، نوعی اجاره بر مبنای سود دریافت می کند. نرخ پرداختی با استفاده از یک فرمول منحصر به فرد برای هر معدن محاسبه شده است که می تواند بین نرخ های از پیش تعیین شده حداقل و حداکثر بر اساس نرخ سودآوری سالانه نوسان کند.

با وجود اینکه بیشتر مالکین خصوصی حقوق مواد معدنی، قراردادهای فروش یکجا را ترجیح می دادند، دولت آفریقای جنوبی ترجیح داد تا به قراردادهای اجاره ماده وارد شود و پرداخت بهره مالکانه دوره ای را در ازای مجوز در نظر بگیرد. جدول 3-12 تفاوت های بین بهره مالکانه بخش خصوصی و دولتی که در قراردادهای اجاره مواد معدنی آفریقای جنوبی ثبت شده را نشان می دهد. زمانی که مالکین خصوصی تصمیم به ورود به توافقات دوره ای بهره مالکانه گرفتند، نرخ ها بسیار بالاتر از موارد ثبت شده در قراردادهای اجاره با دولت بودند. این امر نشان می دهد که اولاً مالکین خصوصی آفریقای جنوبی تحمل کمتری در زمینه ریسک توسعه مواد معدنی داشتند و دوم اینکه در زمان آمادگی برای پذیرش این ریسک، آن را تنها در ازای یک قابل پاداش قابل توجه انجام دادند.

با وجود اینکه در تئوری، کیفیت های ویژه منابع معدنی باید به عنوان فاکتور تصمیم گیری در انتخاب ابزار بهره مالکانه و نرخ مربوط به آن در نظر گرفته شود، این بخش نشان می دهد که شناسایی مالک و نیمرخ ریسک، مهمترین فاکتورها هستند. زمانی که مالکیت حقوق مواد معدنی خصوصی است و زمانیکه یک بازار تاسیس شده برای حقوق مواد معدنی که به صورت فعال این حقوق را داد و ستد می کند، وجود دارد، فروش یکجای حقوق مواد معدنی برای یک مقدار ثابت، به خوبی عمل می کند. مالکینی که این رویکرد را ترجیح می دهند، معمولاً ریسک گریز هستند و قدرت چانه زنی کمتری نسبت به شرکت های معدنی برای گنجاندن شرایط و ضوابط مطلوب در قرارداد دارند. از سوی دیگر، بهره مالکانه دوره ای، به دلیل از نظر دولت ها ارجح است: جبران سیستماتیک با تهی شدن کانسار در طول زمان؛ درجه تسهیم ریسک در ازای یک پاداش بزرگتر در زمان حصول بازده فوق العاده در نهشته ماده معدنی و نشان دادن توسعه منابع طبیعی به نفع عموم توسط دولت.

 

جدول 3-12- تفاوت بین بهره مالکانه بخش خصوصی و دولتی در آفریقای جنوبی

حقوق دولتی

بهره مالکانه بخش خصوصی

یکجا

وابسته به تولید

وابسته به درآمد

وابسته به سود

یکجا

وابسته به تولید

وابسته به درآمد

وابسته به سود

کمترین محبویت

غالبا نرخ به ازای واحد فروش رفته

هرگز

بالای 5 درصد

به ندرت

بالای 15 درصد

بیشترین محبوبیت

غالبا نرخ به ازای واحد استخراج شده

به ندرت

زیر 5 درصد

به ندرت

زیر 15 درصد

 

 

منابع

Aguilera, Roberto F. 2004. “Exporting Mineral Wealth? The Case of Chile’s Disputada de Las Condes.” Unpublished paper. Santiago, Chile: Universidad Católica de Chile, Centro de Minería.

 

Barberis, Danielle. 1998. Negotiating Mining Agreements: Past, Present and Future Trends. Kluwer Law International, Dordrecht, the Netherlands.

 

Cawood, F. T. 1999. “Determining the Optimal Rent for South African Mineral Resources.” PhD diss., University of the Witwatersrand, Johannesburg, South Africa.

 

———. 2004. “Will the New South African Mineral and Petroleum Royalty Bill Attract or Deter Investment?” Research paper, Centre for Energy, Petroleum and Mineral Law and Policy, University of Dundee, Scotland

 

Commonwealth Secretariat. 1992. A Study on the Legislative Framework, Agreements and Financial Impositions Affecting Mining Industries in Commonwealth Caribbean Countries, 174–75. Commonwealth Secretariat, London.

 

Green, F. R. H., quoted by Mike Faber. 1977. The Fiscal Regime, Some Policy and Legal Issues Affecting Mining Legislation and Agreements in African Commonwealth Countries, 79. Commonwealth Secretariat, London.

 

Harries, Karl. 1996. Mining Royalties Between Private Parties, 109, 117–21. Centre for Resource Studies, Queens University, Kingston, Canada.

 

Mineral Commodity Summaries. U.S. Geological Survey. http://minerals.usgs. gov/minerals/pubs/mcs/ (accessed March 17, 2005).

 

Ministry for Land and Resources, State Development Planning Commission, State Economic and Trade Commission, Ministry of Finance, Ministry of Foreign Trade and Economic Co-operation, and State Administration for Industry and Commerce. 2000. “China Encourages Foreign Investment in the Exploration and Development of Non-oil/gas Mineral Resources.” Announcement.

December 14.

 

Otto, James. 1995. “Legal Approaches to Assessing Mineral Royalties.” In The Taxation of Mineral Enterprises, ed. James Otto. London: Graham & Trotman/ Martinus Nijhoff.

 

Otto, James, and John Cordes. 2002. The Regulation of Mineral Enterprises: A Global Perspective on Economics, Law and Policy. Rocky Mountain Mineral Law Foundation, Westminster, CO.

 

Otto, James, John Cordes, and Maria Batarseh. 2000. Global Mining Taxation Comparative Study. Institute for Global Resources Policy and Management, Colorado School of Mines.

 

Van Blerck, M. C. 1992. Mining Tax in South Africa, 2nd ed. Taxfax CC, Rivonia, South Africa.

 

Western Australian Department of Industry and Resources. 2005. Statistic Digest– Mineral and Petroleum Resources–2003/04. http://www.doir.wa.gov.au (accessed March 17, 2005).

 

World Facts and Figures. http://www.worldfactsandfi gures.com/gdp_country_ desc.php (accessed March 17, 2005).

 



[1]  Incidence of taxation

[2]  Anaconda and Kennecott

[3] Exxon

[4] Disputada

[5] Empresa Nacional de Mineria

 

تاثیرات حقوق دولتی و مالیات بر عیار حد
1393/02/11 

تاثیرات حقوق دولتی و مالیات بر عیار حد

بحث بین شرکت ها و تصمیم گیرندگان دولت در ارتباط با انواع و روش های وضع حقوق دولتی معمولا موضوع تاثیرات حقوق دولتی بر عوامل تولیدی وابسته به یکدیگر مانند عیار حد، ذخیره و عمر معدن را در بر می گیرد. بهره برداری از معادن به منظور سودآوری و طراحی آنها برای تولید حداکثر سود با سناریوهای هزینه و قیمت مفروض، بهینه شده است. وضع حقوق دولتی به هر شکل، یک هزینه محسوب می شود و در نتیجه بر پارامترهای تولیدی که برای بهینه سازی سودآوری معدن تنظیم شده اند، تاثیر می گذارد. این بخش با یک بحث کلی در مورد چگونگی توصیف پارامترهای تولیدی با استفاده از ابزارهای اقتصادی آغاز می شود و سپس تاثیر حقوق دولتی بر عیار حد با استفاده از مدل مس توصیف شده در بخش های قبل نشان داده خواهد شد.

ملاحظات اقتصادی تاثیرگذار بر پارامترهای تولیدی

ارزیابی جایگزین ها برای تعیین طرح بهینه اقتصادی

ارزیابی طرح های جایگزین معدن برای تعیین طرح بهینه از نظر اقتصادی، شامل تحلیل تعدادی از گزینه های دو به دو ناسازگار است.  عموما، این مساله با حداکثر سازی NPV قابل دستیابی است. تجزیه و تحلیل افزایشی، کلید ارزیابی صحیح گزینه های دو به دو ناسازگار در هر موقعیت صنعتی بوده و در اندازه گیری های سودآوری اقتصادی به غیر از NPV ضروری است.

علاوه بر ملاحظات اقتصادی، پارامترهای دیگر از جمله تصمیمات وضع شده توسط مقامات قانون گذار مانند کمیسیون بورس و اوراق بهادار در ایالات متحده یا مراجع معادل آن در بازارهای دیگر، همچنین سایر تحلیل گران استفاده کننده از ارقام مالی مشابه نیز بر تصمیم گیری بهینه تاثیر می گذارد. یک ملاحظه دیگر، پارامترهای داخلی است که مدیریت یک شرکت برای اطمینان از تمرکز شرکت بر پروژه های با سودآوری حداکثر برای سهامداران مد نظر قرار می دهد. در نتیجه، یک پروژه با NPV مثبت، ممکن است حیطه عمل کافی برای تاثیرگذاری بر ارزش کلی شرکت نداشته باشد و ممکن است چشم پوشی شود. سایر ملاحظات می تواند شامل ممیزی تاثیرات محیط زیستی و پیامدهای اجتماعی و مذهبی سرمایه گذاری بر مردم بومی منطقه باشد.

استفاده از NPV برای ارزیابی گزینه ها

NPV، ارزش فعلی جریان نقدینگی پس از مالیات یک پروژه می باشد که با نرخ بهره مرکب تنزیل یافته است. از نقطه نظر اقتصادی، تمام هزینه ها و عواید بر جریان نقدینگی پس از مالیات تاثیر می گذارند که مبنای تحلیل طرح های بهینه معدن با استفاده از معیارهایی نظیر NPV است. حقوق دولتی، مالیات های تکلیفی بر بهره و سود سهام (جریان نقدینگی)، مالیات بر درآمد، مالیات غیر مستقیم، مالیات بر ارزش افزوده و مالیات های محلی، هزینه های اعمال شده توسط دولت هستند که باید در جریان نقدینگی طرح معدن در نظر گرفته شوند و در عمل، از نظر اقتصادی معادل با هزینه های عملیاتی و سرمایه گذاری محسوب می شوند. اگر هزینه های کلی در مقایسه با عواید پیش بینی شده در آینده خیلی بیشتر باشد، باعث می شود برای نرخ تنزیل مشخصی، NPV منفی گردد؛ در نتیجه این پروژه انجام نخواهد شد. در غیر اینصورت، تحمیل هزینه های بالاتر بر پروژه ای که از نظر اقتصادی زیست پذیر است، ممکن است باعث از دست رفتن سود بالقوه از دید سرمایه گذار و حقوق دولتی، مالیات بر درآمد و غیره، از دید دولت شود. سرمایه گذار و دولت باید این مساله را درک کنند و برای یافتن مجموعه ای از پارامترهای طرح معدن که پروژه را از نقطه نظر اقتصادی برای سرمایه گذار و دولت زیست پذیر می سازد، تلاش کنند.

یک حوزه بسیار مهم برای تحلیل طرح معدن شامل تعیین عیار حد بهینه، برای مجموعه ای از پارامترهای مفروض در طرح معدن می باشد. داده های ورودی مهم برای تحلیل عیار حد شامل حقوق دولتی و سایر مالیات ها، همچنین هزینه های عملیاتی، هزینه های سرمایه گذاری، عیار و بازیابی مورد انتظار و نیز قیمت فروش محصول است.

تحلیل عیار حد بر مقدار ذخیره کانسنگ که می تواند به صورت اقتصادی تولید شود، تاثیر می گذارد؛ که به نوبه خود بر نرخ تولید سالانه تاثیر گذار خواهد بود. تغییرات نرخ تولید می تواند بر طیفی از ویژگی ها شامل غالب هزینه های معدنکاری، روش های معدنکاری و ترابری باطله و کانسنگ تاثیر بگذارد. سایر هزینه ها شامل سرمایه گذاری های مرتبط با تجهیزات معدنی، هزینه های توسعه، ابعاد کارخانه و هزینه کلی آن، هزینه های سرمایه در گردش و هزینه های عملیاتی است. به صورت ویژه تر، تغییر عیار حد در یک معدن روباز ممکن است بر نسبت های باطله برداری تاثیر بگذارد که باز هم به نوبه خود بر هزینه تجهیزات مورد نیاز معدن برای جابجایی تناژ مورد نظر در روز، هفته، سال یا ماه تاثیر گذار است. عیار حد همچنین ممکن است بر بازیابی متالورژیک و طراحی مطلوب و هزینه تاسیسات فرآوری، همچنین هزینه دفع باطله حاصل از معدنکاری و فرآوری تاثیر بگذارد. تغییر عیار حد در یک معدن زیرزمینی بر مدل بلوکی و در نتیجه، زمانبندی و تداوم تولید تاثیر می گذارد.     

هدف این مطالعه، نشان دادن این مطلب است که تمام انواع حقوق دولتی و مالیات بر جریان نقدینگی که تحلیل عیار حد بر اساس آن انجام گرفته است، تاثیر می گذارد. تصمیمات احتمالا بر مبنای عواید و هزینه های حاشیه ای که به سرمایه گذار یک نرخ قابل قبول بازگشت سرمایه را ارائه می کند، اتخاذ می شود؛ در نتیجه تمام هزینه ها به تصمیم گیری در مورد عیار حد مربوط است. عیار حد پایین تر به معنای ذخایر بزرگتر و عمر طولانی تر یا نرخ تولید سالانه بزرگتر است؛ که هر دو از نظر سرمایه گذاران و دولت ها از ملاحظات بسیار مثبت پروژه تلقی می شوند. در دنیای کاملا تئوری، سرمایه گذار و دولت برای پی ریزی حقوق دولتی و ساختار مالیاتی دیگری که می تواند منجر به توسعه بهینه یک کانسار شود و ارزش حاصل از تمام منابع درآمد حداکثر کند، با یکدیگر همکاری می کنند.

تا به اینجا، بحث، مربوط به تحلیل طرح پیش تولید معدن بر اساس عیار حد بهینه بوده است. زمانیکه معدن به بهره برداری برسد، تغییرات در پارامترهایی مانند قیمت محصول، هزینه های عملیاتی، حقوق دولتی یا مالیات می تواند بررسی مجدد عیار حد اقتصادی را ایجاب کند. افزایش در هزینه های انرژی، تاثیرات کلی مشابهی با وضع حقوق دولتی یا سایر مالیات های جدید دارد. چنین هزینه هایی، سودآوری حاصل از استخراج، فرآوری و حمل و نقل هر نوع محصول را تحت فشار قرار می دهد. زمانیکه تولید معدن برای یک عیار متوسط مفروض، از نظر اقتصادی حاشیه ای شد، سرمایه گذار و دولت باید تشخیص دهند که تغییر عیار حد بر ذخیره و عمر معدن تاثیر می گذارد که این مساله به نوبه خود بر اقتصاد پروژه و حقوق دولتی و مالیات پرداختی به دولت تاثیرگذار خواهد بود. فاکتورهای اقتصادی غیر مستقیم مانند مشاغل معدنی و وابسته، تحت تاثیر گسترش تولید معدن ناشی از کاهش عیار حد که ذخیره را افزایش می دهد یا تعطیلی یک معدن به دلیل غیر اقتصادی شدن عیار حد فعلی است.

از نظر مالی، تغییر در عیار حد، تاثیر مستقیمی بر توانایی شرکت برای افزایش ذخایر دارد که یکی از ملاحظات کلیدی در اندازه گیری امکان پذیری اقتصادی و مالی تمام شرکت های معدنی است. مفاهیم مالی در بسیاری از شرکت ها امروزه دست کم دارای اهمیت معادل با مفاهیم اقتصادی سنجش شده توسط جریان نقدینگی است. وال استریت و تحلیل گران تمام بازارهای مالی دنیا،‌ نفع زیادی را برای ذخایر و درآمد خالص، به موازات سود عملیاتی قبل از مالیات در نظر می گیرند که برخی از آن با عنوان "درآمد قبل از سود، مالیات،‌ استهلاک و پرداخت بدهی ها" یاد می کنند. هرگونه تغییرات منفی در این اعداد می تواند بر توانایی مالی یک شرکت عمومی برای جمع آوری سرمایه از طریق بازار بورس و بر عهده گرفتن پروژه های مورد سوال، تاثیر مخرب داشته باشد.

تعیین امکان پذیری یک پروژه

وضع یک هزینه جدید (مانند حقوق دولتی) در مدل جریان نقدینگی یک معدن موجود، می تواند بر تصمیم گیری در مورد زمان مناسب برای تعطیلی یک عملیات تاثیر گذار باشد. مدیریت چگونه باید نقطه ای در عمر پروژه که به حد اقتصادی خود رسیده است را تشخیص دهد؟ بسیاری از شرکت ها و تحلیل گران اقتصادی پیشنهاد می کنند زمانیکه قیمت یک محصول به سطحی کاهش می یابد که درآمد خالص کمتر از صفر شود، زمان آن فرا رسیده است. اما آیا درآمد خالص، یک مقیاس مناسب است؟ برخی از تحلیل گران ممکن است استفاده از سود عملیاتی یا جریان نقدینگی قبل از مالیات بر اساس عواید حاصل شده، منهای هزینه های نقدی متحمل شده در همان بازه زمانی را ترجیح دهند. سایرین ممکن است استفاده از جریان نقدینگی پس از مالیات را ترجیح دهند که بیشتر پاسخگوی جنبه های مختلف مالیاتی پروژه است که همچنین معرف منافع و مخارج واقعی است که به صورت مستقیم بر معیارهای اقتصادی مانند NPV تاثیر می گذارند.

هزینه های متغیر اغلب می تواند به صورت هزینه های عملیاتی در مدل های ارزیابی اقتصادی مشخص شود. هزینه های عملیاتی مجموع هزینه های نقدی مربوط به تولید و فروش محصول است. با این وجود، حسابداران از روش های مختلفی برای تعیین ارزش موجودی استفاده می کنند و این مساله می تواند بر هزینه های نقدی واقعی در یک بازه زمانی، دست کم از نظر اظهار درآمد واقعی سایه بیفکند. به کلامی دیگر، اگر محصولات از موجودی انتخاب شوند، هزینه این آیتم ها ممکن است در زمان زودتری متحمل شده باشد و در نتیجه نشان دهنده هزینه های نقدی واقعی در بازه زمانی که این محصولات در نهایت فروخته شده، نباشد.

موضوع بحث این است که آیا نقطه سر به سر اقتصادی واقعی باید هزینه های غیر نقدی مربوط به استهلاک را منعکس کند یا خیر. یا عیار حد باید توسط جریان نقدینگی پس از مالیات تعیین شود یا خیر. سایر مسائل می تواند شامل پیش بینی های طولانی مدت برای یک پروژه در برابر مسائل دوره ای کوتاه مدت و اینکه این تحلیل مربوط به یک عملیات در حال پیشرفت است یا یک پروژه که هنوز مشخص نشده، باشد. زمانیکه یک شرکت میلیون ها یا میلیاردها بر روی یک پروژه سرمایه گذاری می کند، قیمت ها کاهش می یابد، اما با توجه به طبیعت چرخه ای قیمت کالا، شرکت ها تا زمانی که متقاعد شوند که پروژه دیگر قادر به ایجاد ارزش اقتصادی برای سهامداران خود نیست، تمایلی به ترک آن ندارند. در غالب موارد، ارزیابی پتانسیل اقتصادی در مدل معدن و طرح توسعه گنجانده می شود، در نتیجه موارد فوق العاده مانند وضع مالیات های ناخواسته یا هزینه های بالاتر انرژی ممکن است معدن را وادار به تعطیلی زودهنگام کند.

معمولا تفاوتی نمی کند که این مفاهیم به کدام صنعت اعمال شود. تمام سرمایه گذاران باید تعیین کنند چه زمانی تولید و فروش یک محصول اقتصادی نیست. تئوری اقتصادی پیشنهاد می کند که این مساله زمانی اتفاق می افتد که درآمد حاصل از فروش یک واحد بیشتر تنها برای پوشش دهی به هزینه های تولید همان واحد است. با این وجود، همچنین مهم است تشخیص داده شود که یک تولید کننده کم هزینه می تواند یک تولید کننده اقتصادی نباشد.

بسیاری از شرکت های طلا در مورد هزینه نقدی پایین خود برای تولید یک اونس طلا تبلیغ می کنند؛ اما آیا این بدان معنا است که این عملیات در طولانی مدت سودآور است؟ این مساله می تواند تا حدودی درست باشد، اما بر اساس بزرگی ساختار سرمایه ای یک عملیات، وضعیت اقتصادی بلند مدت ممکن است از بسیار سود آور به چیزی کمتر از آن تغییر کند. در نتیجه، بسیار ممکن است استدلال کنند که استهلاک مربوط به توسعه پیش تولید، افزایش سرمایه، تحقیق و توسعه و هزینه های عمومی و اداری (که ممکن است با توجه به تعاریف یک شرکت، به عنوان هزینه نقدی در نظر گرفته شود یا خیر) باید همواره در تمام محاسبات سر به سری گنجانده شود.

از سوی دیگر، کسورات استهلاک و پرداخت اقساط وام، آیتم های نقدی نیستند و از این رو، برای تعیین جریان نقدینگی پس از مالیات، همواره به درآمد خالص افزوده می شوند. بسیاری اوقات شرکت ها ممکن است سودآوری را در نقطه ای ببینند که درآمد خالص صفر (یا منفی) است؛ درحالیکه جریان نقدینگی عملیاتی یا پروژه ممکن است هنوز مثبت باشد. آیا جریان نقدینگی مثبت به ارزش یک شرکت یا سهامداران می افزاید؟ اگر چنین است، اندازه ارزش مورد نیاز برای سهامداران برای تشخیص افزایش در قیمت سهمشان چقدر است؟ به کلامی دیگر، جریان نقدینگی مثبت یک میلیون دلار در سال می تواند به ارزش یک پروژه بیفزاید؛ اما با توجه به منابع بالاسری مورد نیاز برای تحقق این ارقام، احتمالا سهم ناچیزی در ارزش یکی یک شرکت بزرگ معدنی خواهد داشت.

تمام این مباحث، به پیچیدگی تعیین یک مبنا برای محاسبه نقطه سر به سری یا عیار حد اقتصادی برای یک معدن اشاره دارد. اینکه سرمایه گذاران در حال بررسی جایگزینی ناوگان کامیون ها یا یک پمپ، گسترش یک کارخانه مواد شیمیایی، ایجاد یک خط تولید جدید یا توسعه یک معدن هستند، مفهوم عمر بهینه اقتصادی یک فرصت سرمایه گذاری باید یکی از اولین مسایلی باشد که در تحلیل اقتصادی بررسی می شود. از آنجایی که موجودی چیزی است که در واقع برای هر نوع سرمایه گذاری ایجاد ارزش می کند، این محاسبات باید (در حالت ایده آل) بر اساس جریان نقدینگی پس از مالیات یک عملیات باشد. در واقعیت، اغلب کمیسیون ارز و اوراق بهادار آمریکا و مقامات مالی ارائه کننده گزارش در سراسر جهان، محاسبات را بر مبنای درآمد خالص و تعاریف مرتبط برای یک محصول اقتصادی تعیین کرده اند. در تحلیل عیار حد سر به سری ارائه شده در این گزارش، عمر اقتصادی معدن، عمر معدن با حداکثر NPV بر اساس جریان نقدینگی پس از مالیات است. زمانیکه در نتیجه افزایش هزینه ها، حقوق دولتی، مالیات و غیره یا به دلیل کاهش عواید حاصل از کاهش عیار کانسنگ یا قیمت محصول، جریان سالانه نقدینگی پس از مالیات منفی می شود، به طور قراردادی فرض می شود که سرمایه گذار به تولید خاتمه دهد. البته در عمل، بسیاری از عوامل کاهنده می تواند نقطه سر به سری را به تعویق بیاندازد.

برای نمایش دادن برخی از این ملاحظات پیچیده، یک مثال ساده در جدول 1 بر اساس یک سرمایه گذاری واحد 480000 دلاری که در طول شش سال با روش خط مستقیم مستهلک می شود، ارائه شده است. همچنین مالیات بر درآمد با نرخ 40 درصد نیز در نظر گرفته شده است.

پروژه به تصویر کشیده شده، دارای درآمد خالص سالانه مثبت است؛ در نتیجه نشان می دهد که از آنجاییکه عواید حاشیه ای فراتر از هزینه های حاشیه است (بر اساس هزینه های عملیاتی نقد و استهلاک)، عملیات تا سال ششم ادامه پیدا خواهد کرد. برای نشان دادن اهمیت جریان نقدینگی پس از مالیات، اگر درآمد خالص مربوط به سرمایه گذاری زودهنگام 480000 دلاری باشد، آنگاه جریان نقدینگی حاصل از سرمایه گذاری همانند مقادیر نشان داده شده در جدول 2خواهد بود.

جدول 1- سنجش ارزش پروژه با استفاده از درآمد خالص (دلار آمریکا)

سال

1

2

3

4

5

6

واحد تولید (000)

1000

1000

1000

1000

1000

1000

قیمت فروش (دلار/ واحد)

270

270

270

270

270

270

هزینه عملیاتی (دلار/ واحد)

140

140

140

140

140

140

درآمد

270000

270000

270000

270000

270000

270000

هزینه های عملیاتی

(140000)

(140000)

(140000)

(140000)

(140000)

(140000)

استهلاک

(80000)

(80000)

(80000)

(80000)

(80000)

(80000)

درآمد مشمول مالیات

50000

50000

50000

50000

50000

50000

مالیات بر درآمد

(20000)

(20000)

(20000)

(20000)

(20000)

(20000)

درآمد خالص

30000

30000

30000

30000

30000

30000

 

منبع: جان استرمول و فرانک استرمول

علی رغم سود عملیاتی (درآمد منهای هزینه های عملیاتی) معادل 48 درصد و نسبت درآمد به هزینه ی 11 درصد، این پروژه در دراز مدت با توجه به ارزش کل نشان داده شده توسط NPV یا سایر معیارهای جریان نقدینگی تنزیل یافته، اقتصادی به نظر نمی رسد. NPV نشان داده شده در مثال بالا 12 درصد و IRR، 93/9 (کمتر از 12 درصد) است، که هر دو از نظر اقتصادی غیر قابل قبول هستند. برای حداقل نرخ بازگشت داخلی 12 درصد، کل پروژه غیر قابل قبول است. در نتیجه، این مثال نشان می دهد که مدیریت و سرمایه گذاران نمی توانند به تنهایی بر درآمد خالص (یا جریان نقدینگی) در یک سال، به عنوان یک مقیاس برای سودآوری کل پروژه تکیه کنند. در عوض، مجموعه ای از محاسبات برای اندازه گیری سودآوری کل و سایر متغیرها مانند ریسک مالی مورد استفاده قرار می گیرند.

جدای از سرمایه گذاری ثابت، اگر هزینه های عملیاتی به یک سناریوی پلکانی تغییر کند (همانند جدول 3)، مدیریت در چه نقطه ای تعطیلی پروژه را توصیه می کند؟

جدول 2- سنجش ارزش پروژه با جریان نقدینگی پس از مالیات (دلار آمریکا)

سال

0

1

2

3

4

5

6

درآمد خالص

 

30000

30000

30000

30000

30000

30000

استهلاک

 

80000

80000

80000

80000

80000

80000

سرمایه گذاری

(480000)

 

 

 

 

 

 

جریان نقدینگی پس از مالیات

(480000)

110000

110000

110000

110000

110000

110000

 

 منبع: جان استرمول و فرانک استرمول

NPV با نرخ 12 درصد (27745) IRR= 93/9 درصد

جدول 3- نقطه سر به سر اقتصادی با درآمد خالص

سال

1

2

3

4

5

6

واحد تولید (1000)

1000

1000

1000

1000

1000

1000

قیمت فروش (دلار/ واحد)

270

270

270

270

270

270

هزینه عملیاتی (دلار/ واحد)

90

85

95

130

190

215

درآمد

270000

270000

270000

270000

270000

270000

هزینه های عملیاتی

(80000)

(85000)

(95000)

(130000)

(190000)

(215000)

استهلاک

(80000)

(80000)

(80000)

(80000)

(80000)

(80000)

درآمد مشمول مالیات

110000

105000

95000

60000

0

(25000)

مالیات بر درآمد

(44000)

(42000)

(38000)

(24000)

0

(10000)

درآمد خالص

66000

63000

57000

36000

0

(15000)

 

منبع: جان استرمول و فرانک استرمول

از منظر درآمد خالص، نقطه عیار حد سر به سری، بر اساس اینکه درآمد خالص صفر از نظر اقتصادی قابل قبول است یا خیر، می تواند در انتهای سال چهارم یا پنجم رخ دهد. با این وجود، اگر جریان نقدینگی پس از مالیات در نظر گرفته و مقیاس های اقتصادی محاسبه شوند، به نظر می رسد در بلند مدت همانطور که در جدول 4 نشان داده شده است، برای سهامداران ارزش افزوده ایجاد کند.

جریان نقدینگی هنوز در هر سال مثبت است و 116000 دلار در سال چهارم و 80000 دلار در سال پنجم در افزایش NPV کلی پروژه مشارکت خواهد داشت. در واقع، بدون این سال ها، NPV پروژه برای سال صفر تا چهار منفی است (جدول 5).

 جدول 4- نقطه سر به سر اقتصادی با درآمد خالص (دلار آمریکا)

سال

0

1

2

3

4

5

6

درآمد خالص

 

66000

63000

57000

36000

0

(15000)

استهلاک

 

80000

80000

80000

80000

80000

80000

سرمایه گذاری

(480000)

 

 

 

 

 

 

جریان نقدینگی پس از مالیات

(480000)

146000

143000

137000

116000

80000

65000

NPV با نرخ 12 درصد

13915

 

 

 

 

 

 

 

 منبع:‌ جان استرمول و فرانک استرمول

جدول 5- تاثیر نقطه سر به سری بر NPV (دلار آمریکا)

سال

0

1

2

3

4

درآمد خالص

 

66000

63000

57000

36000

استهلاک

 

80000

80000

80000

80000

سرمایه گذاری

(480000)

 

 

 

 

جریان نقدینگی پس از مالیات

(480000)

146000

143000

137000

116000

NPV با نرخ 12 درصد

64410

 

 

 

 

 

 منبع:‌ جان استرمول و فرانک استرمول

با یک کسر اضافی مربوط به مستهلک کردن باقیمانده 160000 دلاری (که در سال چهارم اتفاق می افتد، با این فرض که سرمایه گذار می تواند از این کسورات استفاده کند)، NPV به 74/23 دلار افزایش می یابد که هنوز نشان دهنده یک فرصت سرمایه گذاری غیر رضایت بخش است. با فرض ثابت باقی ماندن تمام پارامترها، تنها راهی که این پروژه می تواند تصویب شود این است که جریان نقدینگی سال های پنج و شش در طرح کسب و کار گنجانده شود. به علاوه، اگر همان کسب و کار برای تمرکز بر درآمد خالص برنامه ریزی شده باشد، برای حداکثر کردن ارزش، تعطیلی پروژه در انتهای سال چهارم پیشنهاد می شود.

اگر یک پروژه در حال تولید جریان نقدینگی مثبت باشد، در انتها نیز در حال افزودن به ارزش است؛ با این وجود، معیارهای مبتنی بر درآمد خالص ممکن است چنین پروژه هایی را تنبیه کند. تاکید می شود، بهینه سازی عمر یک پروژه یا هر نوع دارایی مورد استفاده در یک پروژه، باید یکی از اولین گام ها در ایجاد مدل اقتصادی باشد که بر مبنای آن برای قبول یا رد یک پروژه تصمیم گیری می شود. این تصمیم گیری تحت تاثیر انواع مالیات، شامل حقوق دولتی وضع شده توسط دولت میزبان است که به زیست پذیری اساسی پروژه وابسته است.

دنیای معدنکاری همواره چنین رویکردهای مستقیمی مانند بهینه سازی عمر یک معدن را ارائه نمی کند. در مورد آفریقای جنوبی، هدف بیشتر حوزه های قضایی، حداکثر سازی عمر یک معدن به جای بهینه سازی اقتصادی آن معدن است. شرکت های معدنی خواه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، اغلب با این مساله مواجه هستند. در سایر مناطق، جوامع محلی و افراد بومی تمایل ندارند تا منطقه آنها بهینه شود. در عوض،‌ آنها احتمالا به دنبال حداقل سازی اثرات محیط زیستی و به حداکثر رساندن عمر معدن هستند؛ به طوری که معدن از اشتغال در منطقه در حداکثر زمان ممکن حمایت کند.

مدل مس و عیار حد

برای نشان دادن تاثیرات اقتصادی عیار حد، مدل مس معرفی شده در شماره قبل برای انعکاس کاهش متوسط سالانه عیار مس، تطبیق داده شد. عیارهای اولیه به متوسط 8/1 درصد مس محتوا افزایش یافت و پارامترهای بازیابی که قبلا مورد استفاده قرار گرفته بود حفظ شد. قیمت به طور ثابت 05/1 دلار بر تن در نظر گرفته شد. عیار حد بر دست کم سه مقیاس مختلف شامل درآمد حاشیه ای و هزینه حاشیه ای، درآمد خالص و جریان نقدینگی پس از مالیات تمرکز دارد.

در نهایت، در توسعه یک پروژه، هدف اقتصادی، حداکثر سازی NPV برای سرمایه گذار است. حقوق دولتی NSR برای طیفی از نرخ های حقوق دولتی از صفر تا نرخ سربه سری (445/5 درصد) به کار رفت که باعث شد NPV پروژه در حداقل نرخ بازگشت داخلی برای مدل استقراضی، معادل با صفر شود. به علاوه، یک نرخ 6 درصدی حقوق دولتی NSR برای نشان دادن تاثیر منفی اقتصادی درصد حقوق دولتی بر NPV در این سطح و فراتر از آن در نظر گرفته شد. جدول 6 چگونگی تقلیل ارزش برای تولید کننده (از طریق NPV) به صورت نرخ حقوق دولتی و عواید حاصل از آن برای دولت افزایش می یابد.

انتقال ثروت در جدول 6 در حقیقت تنها بخشی از داستان را نشان می دهد. آزمودن مقیاس های مختلف شامل سود عملیاتی سالانه، درآمد خالص، جریان نقدینگی پس از مالیات نشان می دهد که بر اساس اندازه حقوق دولتی NSR وضع شده بر پروژه، معدن احتمالا شانسی برای اقتصادی بودن در طول عمر مورد انتظار 22 ساله خود ندارد. این مساله در جدول 7 نمایش داده شده است که داده های اقتصادی پروژه را برای درصدهای مختلف NSR تا نقطه سربه سری 445/5 درصد تعقیب می کند. این جدول همچنین تناژ از دست رفته حاصل از کوتاه شدن عمر اقتصادی را اندازه گیری می کند.

جدول 6- NPV در برابر حقوق دولتی تجمعی بر مس و سهم دولتa

نرخ حقوق دولتی NSR

NPV با 18 درصد

حقوق دولتی تجمعی (دلار)

سهم تجمعی دولت

000/0

140265487

0

343869421

000/1

55068448

65648085

258461918

000/2

42725646

131296170

302224251

000/3

30376178

196944255

346032585

000/4

18013580

262592340

389987012

000/5

5557749

328240425

433955824

445/5

0

357448811

453584932

000/6

(6933718)

393888510

478073748

 

منبع: مولفین جان استرمول و فرانک استرمول

a. محاسبات بر اساس 05/1 دلار بر پوند مس، با این فرض که تولید در کل 22 سال عمر معدن ادامه می یابد، انجام شده است.

جدول 7- داده های اقتصادی برای درصدهای مختلف NSR و داده های تخمینی اقتصادی ذخیره a

NSR (درصد)

IRR (درصد)

NPV با نرخ 18 درصد (دلار)

ETR (درصد)

عمر اقتصادی تخمینی (سال)

تناژ تولید شده

تناژ هدر رفته

000/0

03/20

140265487

05/42

22

364705882

0

000/1

90/18

55068448

78/56

17

266234882

98471000

000/2

70/18

42725646

40/66

16

247999882

116706000

000/3

51/18

30376178

02/76

16

247999882

116706000

000/4

30/18

18013580

68/85

15

229761882

134944000

000/5

10/18

5557749

 

14

211529882

153176000

445/5

88/17

(6933718)

 

14

211529882

153176000

000/6

00/18

0

 

14

211529882

153176000

 

منبع: مولفین جان استرمول و فرانک استرمول

a. محاسبات بر اساس قیمت یکسان 05/1 دلار بر پوند برای مس.

شکل 1 نشان می دهد که جریان منفی نقدینگی بزرگ در سال یازدهم در نتیجه هزینه های جایگزینی مورد انتظار برای معدن و تجهیزات فرآوری است. همانگونه که توسط مقدار حاشیه ای جریان نقدینگی به وقوع پیوسته بعد از این مخارج نشان داده شده است، یک تحلیل از جریان نقدینگی منفی و هزینه ها در سال 8 تا 11 می تواند منجر به خاتمه یک پروژه حتی در سال هشتم شود که تناژ از دست رفته را افزایش می دهد اما NPV را در انتهای سال هشتم حداکثر می سازد. با تعطیلی در سال هشتم، NPV پروژه در 67 میلیون دلار به حداکثر می رسد. عمر هشت ساله و 3 درصد NSR، بیش از 244 میلیون تن کانسنگ بالقوه را در زمین باقی می گذارد. با نگاه به جدول 8، سهم حقوق دولتی بیش از 100 میلیون دلار کاهش می یابد و سهم کلی دولت نیز منقبض خواهد شد.

 

شکل 1- NPV تجمعی با استفاده از 05/1 دلار بر پوند مس

سهم کلی دولت در سال آخر با استهلاک و صرفه جویی مالیاتی که فرض شده تا در سال پایانی همراه با هزینه های تعطیلی معدن رخ دهد، نقصان یافته است. این صرفه جویی ها، سهم کلی دولت را تا 140 میلیون دلار در سال آخر کاهش داده است. به کلامی دیگر، بدون استهلاک در سال 22، سهم تجمعی دولت به رقم 486 میلیون دلار نزدیک تر شده است. کاربرد واقعی چنین صرفه جویی هایی برای پروژه در کشورهایی که محدودیت های کوتاه مدت انتقال زیان به آینده وجود دارد و توانایی تولید کننده برای حفظ این صرفه جویی ها را از بین می برد، جای سوال دارد.

اگر تولید بعد از سال هشتم نیز ادامه پیدا کند، بعد از سال پانزدهم هیچ ارزش اقتصادی قابل توجهی از ادامه تولید معدن (با این سطح از حقوق دولتی و پارامترهای ذکر شده) برای سهاداران حاصل نخواهد شد. این مساله با خط صاف NPV بعد از سال 15 به وضوح نشان داده شده است. در حقیقت، همانگونه که قبلا ذکر شد، NPV پروژه در واقع در سال هشتم به حداکثر رسیده و بعد از آن نقطه رو به کاهش گزارده است. جالب است به این نکته توجه شود که با وجود مثبت بودن سود عملیاتی قبل از مالیات در اغلب سال ها، درآمد خالص به دلیل کسورات انتقال زیان به آینده که با انتقال به سال انتهای پروژه خاتمه می یابد، در بسیاری از سال ها منفی است. با این وجود، علی رغم اینکه فرض یک مزیت اقتصادی در سال آخر در این مدل، پروژه عواید کافی برای استفاده از این کسورات را تولید نمی کند. با وجود اینکه NSR 3 درصدی مدل مس توصیف شده در شکل 1 مقیاسی از درآمد خالص مالی واقعی نیست، نشان می دهد که این پروژه از دیدگاه بانکداری یا بازار بورس، از نظر مالی جذاب نیست. به علاوه، جریان نقدینگی پس از مالیات در سال های بعدی به صفر نزدیک می شود اما همچنان اندکی مثبت باقی می ماند. با این وجود، برای به حداقل رساندن تاثیر بر درآمد خالص کلی، فشار مالی قابل توجهی برای بستن معدن ممکن است وجود داشته باشد.

جدول 8- NPV در برابر حقوق دولتی تجمعی و سهم دولت، با فرض تداوم تولید در کل 22 سال عمر معدنa

نرخ NSR (درصد)، عمر

NPV با نرخ 18 درصد (دلار)

حقوق دولتی تجمعی (دلار)

سهم تجمعی دولت (دلار)

000/0، 22 سال

140265487

0

343869421

000/3، 22 سال

30376178

196944255

346032585

000/3، 8 سال

67077209

93730877

333043288

 

منبع: مولفین جان استرمول و فرانک استرمول

a. محاسبات بر اساس 05/1 دلار بر پوند مس

مقصود از مثال بالا نشان دادن هر چه ساده تر مسائل پیچیده در ارتباط با عمر اقتصادی بهینه یک پروژه بود. اقتصاد کلی در سنجش تاثیر حقوق دولتی بر جریان نقدینگی از دیدگاه دولت بررسی شد. پیچیدگی های بیشتر می تواند با تغییر قیمت محقق شده برای کالا در سال های بعد ایجاد شود. این امر تاثیر مشابهی با تغییر عیار کانسنگ یا نرخ بازیابی دارد؛ اما احتمالا شدت این تاثیر متفاوت است.

شکل 2 و جداول 9 و 10 برخی از این یافته ها را برای پیش بینی چرخه های قیمت مس (بین 30/1 دلار و 90/0 دلار بر پوند) خلاصه کرده است. این نوسان با وجود اینکه از نظر آماری از دیدگاه تاریخی دقیق نیست، اما با نوساناتی که در طول 12 سال اخیر اتفاق افتاده، مطابقت دارد. همانگونه که در شکل 2 نشان داده شده، NPV به نمایش درآمده در خط جریان نقدینگی تجمعی تنزیل یافته تا سال پایانی پروژه در حال افزایش است. در نتیجه، ارزش در سال های بعدی، تحت سناریوی NSR صفر درصدی تحقق می یابد. فقدان کاهش قابل ملاحظه ارزش در سال پایانی، به نوبه خود به دلیل ارزش زمانی پول و کسورات قابل ملاحظه انتقال زیان به آینده است که در سال نهایی به رسمیت شناخته می شود.

قیمت اولیه بالاتر برای مس (30/1 دلار بر پوند) جریان نقدینگی کافی در سال های اولیه برای افزایش NPV کلی پروژه ایجاد می کند و در نتیجه نرخ سر به سری حقوق دولتی NSR را به 67/11 درصد افزایش می دهد. یکبار دیگر، حقوق دولتی بالاتر منجر به افزایش قابل توجهی در سهم کلی دولت می شود و عواید مالیاتی حاصل از درآمد را به سمت NSR منتقل می کند. حقوق دولتی بالاتر همچنین احتمال تعطیلی قبل از رسیدن به 22 سال عمر مورد انتظار معدن را افزایش می دهد. در نتیجه، با وجود اینکه بسیاری از عوامل مالی و اقتصادی بر تصمیمات مدیریت برای تعطیلی زودهنگام معدن تاثیر می گذارد، در این مطالعه فرض شده زمانی که جریان نقدینگی پس از مالیات منفی شود و انتظار برود کماکان منفی باقی بماند، معدن تعطیل خواهد شد.

مدل مس نشان می دهد که حتی با قیمت اولیه بالاتر، درصد بالاتر حقوق دولتی، NPV پروژه را کاهش می دهد چراکه ETR متحمل شده توسط تولید کننده افزایش می یابد. به علاوه، تناژ از دست رفته در نتیجه تعطیلی زودهنگام معدن به معنای سهم کلی کوچکتر برای دولت است. تحت NSR 3 درصدی، با در نظر گرفتن اینکه پروژه تا انتهای سال 15 تعطیل می شود، انتظار می رود حقوق دولتی به 174201833 دلار (به جای 207824817 دلار) برسد. اگر عملیات معدن 22 سال طول بکشد، سهم تجمعی دولت بیشتر از مقدار نشان داده شده در جدول 9 خواهد بود (تقریبا 80 میلیون دلار بزرگتر برای NSR 3 درصدی).

 

شکل 2- NPV تجمعی با استفاده از قیمت گذاری چرخه ای مس

جدول 9- NPV در برابر حقوق دولتی تجمعی بر بروی مس و take دولتa

نرخ NSR (درصد)

NPV با نرخ 18 درصد (دلار)

حقوق دولتی تجمعی (دلار)

take تجمعی دولت (دلار)

000/0

157085997

0

379753606

000/1

144202695

69274939

425085777

000/2

131051898

138549878

470425476

000/3

117854567

207824817

516098845

000/4

104583953

277099756

562033672

000/6

50404627

554199513

749016126

000/9

36743159

623474452

795752452

670/11

0

808423759

920510096

 

منبع: مولفین جان استرمول و فرانک استرمول

a. بر مبنای قیمت های چرخه ای مس و با فرض تداوم عملیات در عمر 22 ساله معدن.

جدول 10- داده ای اقتصادی برای درصدهای مختلف NSR و داده های اقتصادی تخمینی ذخیره، بر اساس تغییر چرخه ای در قیمت های مس

NSR (درصد)

IRR (درصد)

NPV با نرخ 18 درصد (دلار)

ETR (درصد)

عمر اقتصادی تخمینی (سال)

تناژ تولید شده

تناژ هدر رفته

000/0

35/20

157085997

31/40

22

364705882

0

000/1

18/20

144202695

12/45

22

364705882

0

000/2

01/20

131051898

93/49

22

364705882

0

000/3

83/19

117854567

78/54

17

282670882

82035000

000/4

64/19

104583953

65/59

16

266234882

98471000

000/5

44/19

91051168

60/64

15

247999882

116706000

000/6

78/17

50404627

50/79

15

247999882

116706000

000/9

60/18

36743159

46/84

15

247999882

116706000

670/11

00/18

0

70/97

15

247999882

116706000

 

منبع:‌ مولفین جان استرمول و فرانک استرمول.

تئوری اقتصادی پیشنهاد می کند که حداقل نرخ واقعی بازگشت داخلی سرمایه گذار، نشان دهنده سایر فرصت های موجود برای دلارهای بودجه سرمایه گذاری در دسترس است. در نتیجه، هزینه فرصت سرمایه، ارائه کننده فرصت از دست رفته یا نرخ بازگشت داخلی صرفنظر شده، توسط انتخاب سایر گزینه ها است. بسیاری از شرکت هایی که در بورس داد و ستد می شوند، حداقل نرخ بازگشت داخلی خود را بر اساس حداقل بازگشت قابل حصول برای استفاده از سرمایه تعیین می کنند، که می تواند نشان دهنده سرمایه گذاری ها در پروژه نباشد. در عوض، حداقل نرخ بازگشت داخلی، منعکس کننده یک میانگین وزن دار از دو مولفه شامل 1) هزینه بدهی و 2) هزینه مربوط به تامین بازگشت مورد انتظار سهامداران از دلارهای سرمایه گذاری شده در سهام عادی شرکت است که اغلب از آن به عنوان هزینه حقوق صاحبان سهام یاد می شود.

بازگشت حقوق صاحبان سهام از سود قابل پرداخت سهام و نیز از افزایش بها در قیمت سهم حاصل می شود که هر دو تابع مستقیمی از جریان نقدینگی پس از مالیات تولید شده توسط شرکت هستند. شرکت ها ممکن است بازگشت حقوق صاحبان سهام را با بازخرید سهام موجود در بازار بورس محقق کنند. زمانیکه بدهی در ابتدا پرداخت می شود، هزینه بدهی ها صرفنظر می شود و سود از دست رفته پرداخت شده، سود شرکت برای استفاده از موجودی برای بازپرداخت اصل و سود وام است. تلفیق متوسط قیمت بدهی موجود که می تواند با هزینه حقوق صاحبان سهام بازپرداخت یا تسویه شود، مقیاسی ارائه می کند که اغلب تحت عنوان متوسط موزون هزینه سرمایه شناخته می شود و معمولا حداقل نرخ بازگشت داخلی برای بودجه سرمایه موجود در نظر گرفته می شود. شرکت هایی که از متوسط موزون هزینه سرمایه به عنوان نرخ بازگشت داخلی خود استفاده می کنند، اغلب معیارهایی برای رقابتی بودن تعیین می کنند که اقتصاد پروژه باید از آنها فراتر رود. در نتیجه برای مثال، اگر یک شرکت جریان نقدینگی پروژه را با نرخ 8 درصد تنزیل دهد، انتظار دارد برای جذابیت اقتصادی، پروژه از نرخ مبنای 250 میلیون دلار در NPV فراتر رود. چنین مقیاسی برای NPV با نرخ بازگشت داخلی 20 درصد معادل سازی می شود. نکته این است که برای هر شرکت، بر اساس رویکرد مدلسازی، NPV پروژه معادل با صفر ممکن است به عنوان نقطه سر به سر تلقی نشود.

بدون استفاده از محاسبات تفصیلی بیشتر، جدول 10 نشان می دهد که برای یک شرکت در پی NPV بیش از 100 میلیون دلار از یک پروژه، هرگونه نرخ حقوق دولتی بیش از 4 درصد باعث غیر اقتصادی شدن پروژه می شود. به علاوه، ریسک بالاتر رفتن احتمالی نرخ حقوق دولتی می تواند یک دلیل کافی برای اجتناب از سرمایه گذاری باشد؛ چراکه پروژه در مقایسه با سایر گزینه های سرمایه گذاری، از نظر اقتصادی حاشیه ای به نظر خواهد رسید.

مثال ارائه شده نشان می دهد که وضع حقوق دولتی می تواند بر تصمیمات مرتبط با پارامترهای تولیدی مانند عیار حد، عمر معدن و ذخیره تاثیر بگذارد. سیاست گزاران دولت برای وضع مالیات باید از تاثیرات احتمالی حقوق دولتی بر تصمیمات شرکت ها برای بهینه سازی معادن آگاهی داشته باشند. به طور خاص، مهم است درک شود اگر یک روش و نرخ حقوق دولتی بار مالیاتی بسیار بزرگی ایجاد کند، مالیات کلی ممکن است کاهش پیدا کند چراکه عیار حد افزایش می یابد یا عمر معدن کوتاه تر می شود.

بحث و نتایج کمّی

تحلیل کمّی یک ابزار کمکی مفید در زمان بررسی طراحی و اجرای خط مشی حقوق دولتی است. مدل هایی مانند موارد گزارش شده در شماره های قبل می تواند به عنوان ابزاری برای ارزیابی میزان حقوق دولتی که می تواند با استفاده از روش های مختلف ارزیابی حاصل شود و به منظور فهم اثرات آن بر سطح سودآوری یک شرکت معدنی، مورد استفاده قرار گیرد. با این وجود، در استفاده از مدل های عام باید احتیاط شود. هر معدن دارای اقتصاد منحصر به فردی است که بازتاب عواملی مانند موقعیت آن نسبت به زیرساخت ها و بازار، موقعیت فیزیکی کانسار، طرح معدن، کیفیت متالورژیکی کانسنگ، طبیعت نیروی کار و غیره می باشد. یک مدل معدن که برای ایجاد توازن متساوی بین دولت و شرکت ها به کار می رود، ممکن است در عمل به اندازه کافی منصفانه نباشد و در برخی موارد به نفع دولت و در سایر موارد به نفع شرکت ها باشد.

به منظور بهبود منصفانه بودن یک سیستم، بسیاری از دولت هایی که اصلاحات مالیاتی انجام می دهند، از تعدادی از انواع معادن برای مدلسازی استفاده می کنند که نماینده انواعی از معادن باشند که در حال حاضر در حال بهره برداری هستند یا در آینده به بهره برداری خواهند رسید. این مدل ها سپس به منظور مطالعه تعدادی سناریو، قیمت های مختلف محصولات، هزینه ها و سطوح مالیات اصلاح می شوند. در انتها،‌ استفاده از مدل های کمّی منجر به حقوق دولتی متساوی بهینه برای تمام معادن نخواهد شد، اما به سیاست گزاران برای فهم بهتر چگونگی تاثیرگذاری نوع و سطح حقوق دولتی بر سودآوری و سایر عواید مالیاتی کمک می کند. همانطور که قبلا عنوان شد، علاوه بر اقتصاد پروژه (مانند اهداف اجتماعی)، بسیاری از عوامل دیگر بر انتخاب خط مشی ها و روش های حقوق دولتی تاثیر می گذارد. در بین این عوامل، ایجاد یک سیستم مالیاتی که نه تنها منصفانه باشد، بلکه برای انواع مواد معدنی صادراتی، از نظر جهانی نیز رقابتی محسوب شود، قرار دارد. مقیاس های محاسبه شده مانند ETR و IRR به خصوص برای این هدف مفید هستند.

شرکت های معدنی از مدل هایی مشابه با آنچه در بخش های قبل ارائه شد برای تصمیم گیری در مورد امکان پذیری اقتصادی یک پروژه و نیز برای بهینه سازی طرح معدن به منظور به حداکثر رساندن سودآوری آن استفاده می کنند. این مدل ها باید همواره دارای مالیات شامل حقوق دولتی باشند؛ چراکه مالیات ها مانند سایر انواع هزینه های متحمل شده توسط یک پروژه می توانند بر پارامترهای اصلی عملیاتی مانند عیار حد، عمر معدن و ذخیره تاثیر بگذارند. امروزه بیشتر کشورها سطح پایینی از حقوق دولتی را برای غالب مواد معدنی وضع می کنند. در نتیجه، تاثیرات تصمیمات تولیدی در بسیای از معادن ممکن است در طول عمر معدن، حداقل باشد.

حقوق دولتی نسبتا کم، احتمالا در تصمیم برای ادامه دادن عملیات تاثیری نخواهد داشت؛ مگر در مورد کانسارهای حاشیه ای. برای معادن مدل شده در این مطالعه، برای مثال، وضع حقوق دولتی NSR 3 درصدی، کسرپذیر برای اهداف مالیات بر درآمد،‌ IRR را برای مدل طلا از 23 درصد به 20 درصد، در مدل معدن مس از 24 درصد به 22 درصد و برای مدل بوکسیت از 22 درصد به 20 درصد کاهش خواهد داد. با وجود اینکه این تاثیرات جزئی هستند، بیشتر سرمایه گذاران، IRR پس از مالیات را برای برآورده سازی معیارهای سودآوری تا اندازه ای مناسب می دانند. تاثیر حقوق دولتی بر معادن بیشتر حاشیه ای، بحرانی است و منجر به تصمیم گیری برای عدم سرمایه گذاری می شود.

علاوه بر عوامل تصمیم گیری مانند IRR و NPV، برخی شرکت ها ممکن است همچنان به رقابت پذیری قیمت نگاه کنند. برای مثال، یک شرکت ممکن است تصمیم بگیرد اگر یک معدن طلای بالقوه، بر اساس هزینه های عملیاتی سالانه معادن طلا، در 50 صدک پایین قرار نداشته باشد، عملیات انجام نخواهد شد. حقوق دولتی، هزینه محسوب می شود و ممکن است هزینه معدن را در مقایسه با معادن دیگر تغییر دهد. مدل های معدنی مشابه با مدل های ارائه شده در این گزارش، می تواند برای تولید اطلاعات مفید در زمینه هزینه عملیاتی برای مقایسه استفاده شود.

آنالیزهای حساسیت انجام شده بر روی سه مدل (طلا، مس و بوکسیت) تاکید کرد که نسبت های سر به سری بر اساس متدولوژی های مختلف حقوق دولتی تغییر می کنند. همچنین تغییر فاحش در منبع درآمد یک دولت و نیز انتقال ریسک پروژه را نشان داد. این مدل ها همچنین اشاره می کنند که با فراهم کردن امکان بازیابی سرمایه از سود معدن برای شرکت ها، دولت های میزبان که مبنای حقوق دولتی را بر سود گذاشته اند، تمایل دارند برخی از ریسک هایی که در هر پروژه معدنی وجود دارد را تقبل کنند. برای بررسی صحت تناسب کسورات و پایش ناکارامدی های احتمالی در زمان تشویق شرکت ها برای هزینه کرد بیشتر بر روی پروژه ها به منظور تعویق پرداخت حقوق دولتی یا اجتناب از تاخیر نموّی در نرخ حقوق دولتی، حسابرسی انجام می شود.

در این مطالعه همچنین از مدل مس برای نشان دادن اثرات حقوق دولتی NSR بر روی نقطه سر به سری اقتصادی استفاده شده است. تئوری بهینه سازی ارزش با حداکثرسازی NPV ارائه شده است. سایر پارامترهایی که ممکن است بر تصمیم برای تعطیلی معدن تاثیر گذار باشند شامل معیارهای مالی مانند درآمد خالص، سود عملیاتی و جریان نقدینگی پس از مالیات است. مدل ابتدا به کاهش اساسی عیار مس برای حفظ قیمت همسان و سپس تغییر قیمت با کاهش عیار به منظور نشان دادن اثر آن می پردازد. عمر اقتصادی در این مدل های ساده، از بیش از 22 سال تا 8 سال متغیر است. تغییر در عمر معدن تا بیش از 50 درصد، بی شک به صورت فاحشی بر تمایل شرکت ها برای تقبل چنین پروژه هایی تاثیر گذار است (به خصوص با وجود مالیات یا سایر عدم قطعیت ها). این امر به نوبه خود به صورت مشهودی بر درآمد مالیاتی دولت میزبان معادن تاثیر گذار خواهد بود.     

مراجع

  • Cawood, Fred. 1999. “Determining the Optimal Rent for South African Mineral Resources.” PhD diss., University of the Witwatersrand, Johannesburg.
  • Lown, Christopher J., ed. 2004. The CRB Commodity Yearbook. Commodity Research Bureau, Chicago, 112.
  • Otto, James, John Cordes, Maria L. Batarseh. 2000. Global Mining Taxation Comparative Study, 2nd ed., 92. Golden, CO: Colorado School of Mines.
  • Stermole, Frank, and John Stermole. 2006. Economic Evaluation and Investment Decision Methods, 11th ed. Investment Evaluations Corporation, Lakewood, CO.