لطفا منتظر بمانید ...

سود بانکها چگونه محاسبه میشود ؟ (سود وامها)

شکل محیط کار ژاپنی ها
1396/06/05 

کارمندان ژاپنی ساعت های طولانی کار می کنند. با وجود قانون کار ژاپن، این که نیروی کار 60 ساعت در هفته کار کنند امر غیر معمولی نیست. این موضوع به پدیده ای به نام کارُشی ( karo-shi-مرگ ناشی از کار زیاد) منجر شده. معروف است که برخی از کارکنان شرکت های بزرگ خود به خود از خستگی می میرند.

خوشبختانه، موارد کارُشی بسیار نادر است. همچنین کارگران خارجی معمولاً تحت فشار قرار نمی گیرند تا به اندازه همتایان ژاپنی شان کار کنند.

یکی از دلایل ساعت های زیاد کار در ژاپن این است که مدت زمانی که کارمندان کار می کنند در فرصت های پیشرفت شغلی شان تعیین کننده است و کمیت کارشان گاهی اوقات مهم تر از کیفیت کارشان است.

 

فضای کار در ژاپن

میزهای کار ژاپنی ها طراحی باز (obeya seido) دارند و برای کار گروهی تیم های همکاران مهیا شده اند. هر گروه یک رییس دارد و رییس مسئولیت دارد تا کار روزانه که در جلسه (chorei) صبح تعریف شده را پیگیری کند. هر روز دو جلسه در محل کار برگزار می شود. یکی نشست (جلسه) عمومی است که با حضور کارکنان ارشد انجام می شود و سپس جلسه کوچک تر و تخصصی تر برای هر گروه که به وسیله هر رییس برگزار می گردد.

از نظر کارکنان خارجی سروصدایی که در دفاتر کار ژاپنی شنیده می شود ممکن است به نظر بلند برسد. این سروصدا نتیجه ساختار باز ادارات و تأکید مدیریت ژاپنی بر همکاری است.

یک نکته حساس که بسیاری از خارجی ها ها باید خود را با آن تطبیق دهند استعمال سیگار در محیط های کار ژاپنی است. سیگار کشیدن در محل کار در ژاپن غیر قانونی نیست (استثنائاتی وجود دارد مانند فضاهای پزشکی) اگر شخصی وضعیت پزشکی دارد که با دود سیگار تشدید می شود، باید درباره سیاست سیگار کشیدن در یک شرکت پرس وجو کند. اگر فردی مشکل تنفسی دارد، رفتن به یک دفتر پر از افراد سیگاری او را وادار می کند از بقیه جدا شده و در نهایت به شکل ناراحت کننده ای ای به گوشه ای رانده شود.

 

سبک مدیریت ژاپنی

مدیریت ژاپنی حول اصل هماهنگی گروه (wa) استوار است. مدیریت ژاپنی کمتر بر دستور دادن متکی است و به جای آن تمرکز مدیران بر تهیه اطلاعات و منابع و تدارکات لازم برای کارکنان است تا در یک فعالیت یا مهارت فوق العاده باشند. به طورکلی سنگ بنای فعالیت های شغلی در ژاپن اجماع (nemawashi) است. به این ترتیب که کارمندان، گروه را جمع می کنند تا تأییدیه ایده هایشان را بگیرند قبل از این که این ایده ها را به مدیران ارشد و دیگر گروه ها ارایه کنند. تأیید گروه باعث می شود که افراد از شرمندگی در نزد جمع به خاطر اشتباهات شان در امان باشند. دوری از شرمندگی برای ژاپنی ها که حتی شرمندگی جزیی بین جمع نیز از نظرشان فاجعه بار تلقی می شود حیاتی است.

 

منبع:

https://www.justlanded.com/english/Japan/Japan-Guide/Jobs/Working-in-Japan

چگونه مزیت مطلق خود را تشخیص دهیم؟
1396/06/05 

در قرن 18 میلادی آدام اسمیت، اقتصاددان معروف، گفت که کشورها باید کشف کنند در تولید چه چیزی کارآمدترند (کارآمدی در واقع به معنی ارزان تر، بهتر و سریع تر است) و سپس در آن چه تولید می کنند متخصص شوند تا بهترین کار را انجام می دهند. در تجارت با کشورهای دیگر هم باید آن چه را در آن بهترین اند انجام دهند.

به عنوان مثال می خواهید وارد بازار کار شوید و در حال ارزیابی گزینه های شغلی هستید. هم زمان، همسایه تان هم در حال ارزیابی گزینه های شغلی خودش است. در حال حاضر مزیت مطلق شما بر همسایه تان در پخت کیک است. شما هم کیک شکلاتی، هم کیک وانیلی و هم کیک آناناس را بهتر از او درست می کنید ضمن این که سرعت تان در پخت کیک خیلی بیشتر از همسایه تان است. به این ترتیب قطعاً در پخت کیک بهتر از همسایه تان هستید. درواقع بین شما و همسایه تان شما بهترین هستید.

در علم اقتصاد می گویند شما یک مزیت مطلق بر همسایه تان دارید چراکه می توانید کیک را کارآمدتر در همان مدت زمان تولید کنید.

درواقع مزیت مطلق ساده ترین معیار عملکرد اقتصادی است. اگر یک فرد، شرکت و یا کشور بتواند با منابع تولید و تلاش مساوی بیش تر تولید کند، نسبت به بقیه تولید کنندگان مزیت مطلق دارد.

البته بهترین بودن در چیزی به این معنا نیست که انجام دادن آن بهترین راه برای استفاده از منابع اقتصادی کمیاب است. براساس مزیت نسبی می توانید از خودتان بپرسید در چه زمینه ای تخصص دارید و چگونه می توانید منافع تان از تجارت بین الملل را به حداکثر برسانید. بر اساس مزیت نسبی می توانید بهترین تصمیم را بگیرید.

هم مزیت مطلق و هم مزیت نسبی می توانند در طول زمان به میزان قابل توجهی تغییر کنند.

منابع:

http://www.economist.com/economics-a-to-z#node-21529936

مثال هایی برای درک تورم
1396/06/05 

برای فهم تورم در ابتدا باید بفهمیم که این کلمه به چه معنی است. تورم به معنی افزایش قیمت سبد کالاها و خدماتی است که نماینده کل یک اقتصاد است.

پارکین و بده (Parkin and Bade) نیز تعریف مشابهی از تورم ارایه کرده اند:

تورم حرکت رو به بالای سطح متوسط قیمت ها است. در مقابل آن تورم منفی یا تقلیل قیمت ها است که حرکت رو به پایین سطح متوسط قیمت ها تعریف می شود. مرز بین تورم و تقلیل قیمت ها ثبات قیمت ها است.

ارتباط بین تورم و پول

از آنجایی که تورم افزایش سطح عمومی قیمت ها است ذاتاً با پول پیوند دارد. به خاطر همین است که می شنویم برای خرید اندکی کالا باید مقدار زیادی پول خرج کنیم.

برای فهم این که تورم چگونه کار می کند، جهانی را تصور کنید که فقط دو کالا در آن است: پرتقال هایی که از درختان کنده می شوند و پول کاغذی که به وسیله دولت چاپ می شود.

اگر در یک سال خشکسالی رخ دهد و پرتقال کمیاب شود، انتظار می رود که قیمت پرتقال افزایش یابد، به طوری که برای مقدار بسیار کمی پرتقال پول بیشتری مورد نیاز است.

در مقابل اگر تولید پرتقال رکورد بزند انتظار می رود که قیمت آن سقوط کند، به طوری که فروشندگان پرتقال مجبورند قیمت ها را کاهش دهند. این دو سناریو به ترتیب تورم و تقلیل قیمت ها بودند. در دنیای واقعی تورم و تقلیل قیمت ها تغییرات در میانگین قیمت همه کالاها و خدمات هستند نه فقط قیمت یک کالا.

تورم و عرضه پول

تورم و تقلیل قیمت ها بر اثر تغییر مقدار پول داخل سیستم هم به وجود می آید. اگر دولت تصمیم بگیرد مقدار زیادی پول چاپ کند، ریال ها نسبت به پرتقال ها فراوان خواهند شد. این شرایط درست مثل وضعیت خشکسالی است. بنابراین تورم براثر میزان در حال افزایش ریال ها نسبت به میزان پرتقال ها (کالا و خدمات) ایجاد می شود. در مقابل تقلیل قیمت ها بر اثر مقدار ریال های در حال کاهش نسبت به مقدار پرتقال ها ایجاد می شود. بنابراین چنان که در مقاله چرا پول ارزش دارد نشان داده شد، تورم با ترکیبی از چهار عامل زیر ایجاد می شود:

1-عرضه پول بالا می رود.
2-عرضه کالاهای دیگر کاهش می یابد.

1-تقاضا برای پول پایین می آید. (برای دستیابی به یک کالا)
2-تقاضا برای سایر کالاها بالا می رود.

منبع:

http://economics.about.com/od/helpforeconomicsstudents/f/inflation.htm

عوامل تولید چه هستند؟
1396/06/05 

عوامل تولید منابعی هستند که بلوک های ساختمانی اقتصاد به شمار می آیند. مردم از عوامل تولید استفاده می کنند تا کالاها و خدمات تولید کنند. اقتصاددانان عوامل تولید را به چهار دسته تقسیم می کنند: زمین، نیروی کار، سرمایه و کارآفرینی.

اولین عامل تولید زمین است. زمین شامل هر گونه منابع طبیعی است که برای تولید کالاها و خدمات مورد استفاده قرار می گیرد.برخی از زمین ها یا منابع طبیعی شامل آب، نفت، مس، گاز طبیعی، زغال سنگ و جنگل ها هستند. منابع زمین به عنوان ماده خام در فرایند تولید مورد استفاده قرار می گیرند.این منابع می توانند تجدید پذیر باشند مانند جنگل ها، یا تجدید ناپذیر باشند مانند نفت یا گاز طبیعی. برخی مالکان در ازای در اختیار قرار دادن این عامل تولید اجاره دریافت می کنند.

عامل تولید دوم کار است.کار تلاشی است که مردم برای تولید کالاها و خدمات انجام می دهند .این عامل تولید از کار انجام شده به وسیله گارسونی که در یک رستوران محلی کار می کند و غذایتان را می آورد تا مهندسی که اتوبوس طراحی می کند و آفرینندگی یک هنرمند در یک تابلوی نقاشی و همچنین کار خلبان در به پرواز درآوردن یک هواپیما را دربر می گیرد.

اگر تا به حال به شما به ازای داشتن شغلی پولی پرداخت شده، یعنی به منابع کار برای تولید کالاها یا خدمات کمک کرده اید. درآمد به دست آمده به وسیله منابع کار دستمزد نامیده می شود و کار، بزرگ ترین منبع درآمد برای اکثر مردم است .

سومین عامل تولید سرمایه است.سرمایه به صورت ماشین آلات، ابزار و ساختمان ها برای تولید کالاها و خدمات مورد استفاده قرار می گیرد. چکش، لیفتراک، تسمه نقاله، رایانه و کامیون های حمل بار برخی از نمونه های سرمایه محسوب می شوند. سرمایه براساس کارگری که آن را به کار می گیرد و نوع کاری که با آن انجام می دهد تقسیم بندی می شود. به عنوان مثال، یک پزشک ممکن است از یک گوشی طبی و اتاق معاینه استفاده کند تا خدمات پزشکی ارایه دهد. یک معلم ممکن است از کتاب های درسی، میز و تخته وایت بورد برای تولید خدمات آموزشی استفاده کند. درآمد به دست آمده به وسیله صاحبان سرمایه سود نامیده می شود.

عامل چهارم تولید کارآفرینی است. کارآفرین کسی است که از ترکیب عوامل دیگر تولید یعنی زمین، نیروی کار و سرمایه برای دستیابی به سود بهره می برد. موفق ترین کارآفرین ها نوآورانی هستند که راه های جدیدی را برای تولید کالاها و خدمات پیدا می کنند و یا کسانی هستند که محصولات و خدمات جدیدی را برای ارایه به بازار تولید کرده اند. اگر کارآفرینان زمین، نیروی کار و سرمایه را با روش های جدید به هم نیامیزند بسیاری از نوآوری هایی که در اطرافمان می بینیم وجود نخواهند داشت. بیل گیتس کارآفرین محسوب می شود.

کارآفرینان موتور حیاتی رشد اقتصادی هستند که به ایجاد برخی از بزرگ ترین شرکت ها در جهان و همچنین برخی از کسب و کارهای کوچک در محله ما کمک کرده اند.

کارآفرینان در اقتصادهایی رشد می کنند که در آنها آزادی کافی برای شروع کسب و کار و خرید منابع به وجود داشته باشد. کارآفرینان در ازای فعالیتشان منفعت می برند.  

با توجه به آن چه گفته شد به عنوان مثال ذغال سنگ و نفت جزو زمینند. کامیون و کارخانه سرمایه محسوب می شوند.

اقتصاددانان پول را عامل تولید محسوب نمی کنند. چرا که پول به خودی خود یک سرمایه و منبع مولد نیست. هیچ کجا با نجاری روبرو نمی شوید که که چوب را با اسکناس سمباده بزند! اما پول می تواند برای خرید سرمایه یا کالای سرمایه ای (چیزهایی مانند ماشین آلات و ابزار) مورد استفاده قرار گیرد که این کالاهای سرمایه ای برای تولید کالاها و خدمات مورد استفاده قرار می گیرند. به این ترتیب پول تجارت را تسهیل می کند، اما به خودی خود یک منبع تولید نیست.

فراموش نکنیم که کالاها و خدمات کمیاب هستند زیرا عوامل تولیدی که برای تولید آنها مورد استفاده قرار می گیرند کمیابند. کمیابی به صورت مقدار محدودی از منابع که با خواسته های نامحدود مواجه می شود توصیف می گردد. شلوار تولید شده از پارچه کتانی را در نظر بگیرید. پارچه کتانی از پنبه تهیه می شود که پنبه نیز بر روی زمین رشد می کند. زمین و آبی که برای رشد پنبه مورد استفاده قرار می گیرند محدودند و می توانند برای تولید انواع مختلفی از محصولات مورد استفاده قرار گیرند.

وقتی کارگرانی در کارخانه تولید شلوار کتانی کار می کنند منابع کاری را که می توانست برای تولید کالاها یا خدمات دیگر به کار رود محدودتر می شود. ماشین آلات و کارخانه ای که برای تولید شلوار کتانی به کار گرفته می شود هم منابع سرمایه ای را که می توانسته برای تولید کالاهای دیگر مورد استفاده قرار گیرد را محدود می کند. به این ترتیب کمیابی منابع بدان معنی است که تولید برخی از کالاها و خدمات به نفع تولید شلوار کتانی کنار گذاشته شده.

همیشه به یاد داشته باشید که چهار عامل تولید یعنی زمین، نیروی کار، سرمایه و کارآفرینی منابع کمیابی هستند که بلوک های ساختمان اقتصاد را تشکیل می دهند.

منبع:

http://www.stlouisfed.org/education_resources/college

معجزه ای در تولید
1396/06/05 

مدتی است که تعدادی از کشورهای جهان به شیوه ای از تولید روی آورده اند که تولید ناب نام دارد. در تولید ناب ارتباط با مشتری اهمیت زیادی دارد و تولیدکنندگان در پی آن هستند که همه مشتریان را با هر سلیقه ای از خود راضی کنند. تولید ناب همه چیز را به میزان کمتر مورد استفاده قرار می دهد. به این ترتیب کمترین سرمایه گذاری در ابزار، انبارداری و فعالیت انسانی صورت می گیرد، در عین این که به کیفیت، بهای بسیار زیادی داده می شود. این شیوه تولید با وجود آن که وارد کشور ما شده است ولی هنوز کاملاً جای خود را میان شیوه های تولید دیگر .باز نکرده است

اکثر ما هنگامی که برای خرید کالا به فروشگاهی مراجعه می کنیم، با دقت بین اجناس می گردیم تا جنس سالم را از بین انبوه کالاهایی که ممکن است هریک ایرادی داشته باشد، پیدا کنیم. این درباره کالاهای ساخت داخل بیشتر صادق است.

بارها پیش آمده سایز خود را به فروشنده گفته اید و او لباس یا کفش با همان سایز در اختیارتان قرار داده، ولی پس از امتحان کالادیده اید که این سایز پوشاک یا کفش بزرگ تر یا کوچک تر از سایزی است که شما داده اید و چه بسا اندازه یک لنگه کفش با لنگه کفش دیگر متفاوت است! حالاتصور کنید که فروشگاه یا مغازه ای که به آن مراجعه کرده اید، امکانی برای پرو کردن هم ندارد. به خاطر همین ایرانی ها عادت کرده اند هنگام خرید تمام حواس شان را به کار بیندازند تا مبادا جنسی دارای نقص نصیب شان شود یا ناچار شوند برای پس دادن جنسی که مناسب نیست دوباره روانه خیابان ها شوند. البته در صورتی که صاحب فروشگاه روی در یا دیوار مغازه اش ننوشته باشد:"جنس فروخته شده پس گرفته نمی شود"!

بسیار اتفاق می افتد که انبوهی از کالاروی دست صاحب یک کارگاه یا کارخانه باقی می ماند. این اتفاق متأسفانه در صنعت خودروسازی ما هم اتفاق می افتد. به این ترتیب که انبوهی خودرو تولید شده در پارکینگ کارخانه خودروسازی پارک می شود. چون کارخانه پیش از تولید به میزان تقاضا و قدرت خرید مشتریان توجه نداشته و تنها در فکر تولید انبوه بوده است. تمام این مشکلات با روی آوردن به تولید ناب قابل حل است.

این شرکت خودروسازی تویوتا بود که در سال ۱۹۵۰ برای نخستین بار شیوه تولید ناب را به کار گرفت. چون این شرکت در آن زمان به این نتیجه رسیده بود که بازار داخلی ژاپن کوچک است در عین این که به انواع وسایل نقلیه نیاز است. همچنین در آن زمان برای این شرکت امکان خرید گسترده آخرین فناوری های غربی وجود نداشت و به اندازه ای کارخانجات خودروسازی بزرگ در جهان وجود داشت که توان رقابت با آنها را هم در خود نمی دید. در نتیجه تویوتا به جای تولید انبوه خودرو که شرکت فورد ابداع کننده آن بود به تولید ناب روی آورد. شرایط امروز کارخانجات ایرانی مشابه شرایطی است که تویوتا در سال ۱۹۵۰ با آن روبه رو بود. بنابراین به نظر می رسد که تولید ناب شیوه تولید مناسبی برای تولیدکنندگان ایرانی است.

با این حال هنوز همه صنایع به این نوع از تولید روی نیاورده اند. سینا امیری کارشناس مدیریت و از مدیران صنایع می گوید:"کشورهای آمریکایی و اروپایی به دنبال ژاپن در این زمینه زیاد کار می کنند. جالب است که کشور ترکیه هم در این زمینه کار زیادی انجام داده است". وی درباره جایگاه تولید ناب در ایران می گوید:" در ایران کمی در حوزه تولید ناب کار شده. درواقع در صنایع بزرگ کشور ما به ویژه صنعت خودروسازی هر روز چیزی مد می شود و گاهی چند چیز مختلف مد می شود که پیروان هر یک ساز خود را می زنند!"

به این ترتیب تولید ناب هم وارد کشور ما شده است. منتها چون مدیران صنایع ما چشم اندازی از آینده برای صنعت خود ترسیم نمی کنند تا در مسیر آن اقداماتی انجام دهند، حاضر نیستند در زمینه تولید ناب هم هزینه زیادی کنند. واقعیت این است که تولید ناب از سیستم های تولیدی روز دنیاست که خیلی جاها باید هزینه هایی کرد تا به آن رسید. به عنوان مثال ژاپنی ها کار را به جایی رسانده اند که می گویند به جای استفاده بهینه از مترمربع باید حداکثر استفاده را از مترمکعب انجام داد .به عبارتی می بینید که در مکانی که تولید ناب صورت می گیرد دستگاه ها علاوه بر کف رو به بالاهم کار گذاشته شده اند. همین استفاده از مترمکعب هزینه اولیه دارد. واقعیت این است که در حال حاضر بسیاری از مدیران ما می دانند که تولید ناب چیز خوبی است ولی درک عمیقی از آن ندارند و نمی توانند نتیجه خوبی از دل آن بیرون بیاورند. در تولید ناب لازم است حداکثر صرفه جویی انجام گیرد. در حالی که صنایع ما پر از ریخت و پاش است."

با ابداع شیوه تولید ناب، عصری که مشتریان باید خود را با تولیدات کارخانجات هماهنگ می کردند به پایان رسیده است. در شیوه تولید ناب اطلاعات مربوط به مشتریان و اولویت نیازهای آنها بررسی می شود و تولیدکنندگان می کوشند چیزی را تولید کنند که مشتری از آنها می خواهد. نتیجه تنوع زیاد در محصولات تولیدی است. در حالی که در سیستم تولید انبوه که صنایع کشور ما نیز همچنان از آن پیروی می کنند، تولیدکنندگان و فروشندگان می کوشند مشتریان را مجاب کنند چیزی که آنها تولید می کنند و می فروشند برای مشتری مناسب است! نتیجه نارضایتی بسیاری از مشتریان ایرانی از کالاهای ساخت داخل است چرا که آنها امکان زیادی برای انتخاب کالای مورد نظرشان ندارند.

از طرفی تولید ناب هدف خود را این قرارداده که ضایعات هم هنگام تولید، زمان آماده سازی و تولید کالا، حمل ونقل، انبار کردن کالاو از کار افتادن ماشین آلات و ابزار صفر شود. در حالی که می دانیم در سیستم تولید انبوه که صنایع ایران همچنان از آن تبعیت می کنند همیشه نیروی کار اضافی، کالاهای انبار شده و فضای اضافی وجود دارد. از این رو است که صنایع ایران صنایعی با ریخت و پاش زیاد تلقی می شود. ضمن این که در سیستم تولید ناب کیفیت هر کالابه حدی اهمیت دارد که به محض دیدن نقصی در یک کالاخط تولید متوقف می شود تا نقص آن برطرف شود. در برخی صنایع این کار با تنظیم دستگاه ها انجام می شود و در صنایع دیگر کارگران چنان آموزش دیده اند که خودشان نقص هر کالارا تشخیص دهند و حتی یک کارگر می تواند به خاطر نقص یک کالاخط تولید را متوقف کند. در حالی که در تولید انبوه تنها مدیر اختیار این کار را دارد.

از دیگر مزیت های تولید ناب این است که جنس با کیفیت بالارا با قیمت ارزان تر روانه بازار می کند.

در تولید ناب مهم است که کالادقیقاً مطابق با مقدار تقاضا و یا تعداد مورد نیاز تولید شود. جنبه دیگر کاهش تعداد کارگران است. از طرف دیگر هم از آن جا که در تولید ناب از ماشین ها به درستی نگهداری می شود، می توان مدت های مدیدی از آنها استفاده کرد. درواقع ارزش ماشین از روی قدرت درآمدزایی کنونی آن تعیین می شود، نه تعداد سال هایی که کار کرده است. در تولید ناب اندیشه تولیدکننده کمال است. یعنی نزول پیوسته قیمت ها، به صفر رساندن میزان عیب ها، به صفر رساندن موجودی و تنوع بی پایان محصول اهداف او را تشکیل می دهد.

در پایان خط تولید دو شیوه تولیدی انبوه و ناب تفاوت قابل توجهی وجود دارد و آن این است که در کارخانه ای که تولید ناب انجام می دهد، تقریباً هیچ محوطه دوباره کاری وجود ندارد اما در کارخانه ای که تولید انبوه انجام می دهد، محصولات معیوب زیادی وجود دارند که در نهایت منجر به افزایش قیمت محصول نهایی و کیفیت پائین تر برای خریدار می شود و همچنین باعث می شوند تا توان رقابتی کارخانه کاهش پیدا کند. در واقع می توان گفت تولید ناب، یک فلسفه تولید است که سعی می کند اصول تولید دستی را با اصول تولید انبوه ترکیب کند. در تولید دستی هیچ تولیدی آغاز نمی شود مگر آن که سفارشی از سوی یک مشتری خاص دریافت شود و بعد هم به مشتری و نیازش تمرکز می شود.

به هر حال مفهوم بنیادین تفکر ناب ریشه کن کردن اتلاف و آفرینش ارزش در سازمان است. تولید ناب فلسفه و نگرشی است که درصدد حذف هر فرآیند اضافی ای از مرحله تهیه مواد اولیه تا تولید و نهایتاً فروش است که ارزش افزوده ای ایجاد نمی کند. در تولید ناب مدیریت برای کارگران ارزش و احترام قائل است و مسئولیت ها را به آنها واگذار می کند و در مقابل انتظار دارد که کارگران هم پاسخگوی نیازهای کارخانه باشند. همچنین مهم ترین رکن سیستم ناب رابطه با مشتریان است. اصول محوری سیستم تولید ناب هم اینک به الگویی برای بسیاری از تولیدکنندگان و ارائه کنندگان خدمات تبدیل شده است.

همین دلایل کافی است که به این نتیجه برسیم که ما هم باید به طور جدی به پیاده کردن اصول محوری سیستم تولید ناب در صنایع مان بیندیشیم.